"مافیای جذاب من"
"مافیای جذاب من"
پارت 19
ویو ا/ت
ا/ت: لطفا
اجوما: باشه
داشتم میرفتم بالا که شوگا اومد داخل خیلی طبیعی رفتار کردم یواش یواش میرفتم بالا..یدفعه سنا اومد..سنا متوجه نشد که شوگا اومد برای همین میخواست هولم بده که شوگا از پشت منو گرفت براید استایل بغلم کردو برد بالا تو اتاق بعدشم بدون حرفی رفت بیرون..خیلی عصبانی بود فکنم قضیه رو فهمیده.
ویو شوگا
وقتی رسیدم عمارت دیدم ا/ت یجوری راه میره اول گفتم حتما بخاطر پریودیشه اما یدفعه صدای خدمتکار اومد که داشت به اون یکی میگفت:
(علامت خدمتکار رو €این رو میزارم)
€1:دیدی چجوری سنا زد به شکم ا/ت..
€2:اره طفلک پریودم بود..
€2:حتی نتونست غذا بخور..
€1:دلم براش سوخت.
€2:سنا هم جدیدا خیلی بد شدع
€1:اوهوم
حرفاشونو شنیدم سریع رفتم بالا که دیدم سنا داره ا/ت هل میده از پشت براید استایل بغلش کردم رفتم داخل اتاق گذاشتمش رو تخت ملافه رو روش کشیدم درو بستم با عصبانیت رفتم پیش سنا
شوگا: سنا چیکار به ا/ت داری اخه.؟*عصبی*
سنا: اون یوری رو کشته از طرفی از وقتی که اون اومده عشق ما از بین رفته
شوگا: من یبار حرفمو میگم کارای ا/ت به من مربوط نه تو بعدشم چه عشقی؟
سنا: شوگا چرا منو ترجیح به اون دادی خودت گفتی که همیشه با من میمونی*گریه*
شوگا: من....
از اتاق رفتم بیرون بدون هیچ حرف دیگه ای خونه رو ترک کردم..
/ویو شوگا صبح ساعت9:30/
از خواب بیدار شدم رفته بودم خونه جیهوپ..از دیشب سرم درد میکرد ساعت 9 نیم بود باید میرفتم پاشدم دستو صورتمو شستم که دیدم جیهوپ رفته صبحونه رو هم اماده کرده صبحونه رو خوردمو رفتم بیرون به سمت خونه حرکت کردم..فردا عروسیم بود همچیو سپردم که فردا بهترین روز ا/ت و من باشه..
رسیدیم خونه..ماشینو دادم خدمتکار پارک کنه خودمم رفتم داخل
شوگا: سلام اجوما ا/ت کجاست؟
اجوما: سلام ارباب خانم بالا هستند
شوگا: صبحونشو خورده
اجوما: یکم خورد پایین نتونست بیاد
شوگا: باشه
رفتم از پله ها بالا وارد اتاق شدم که دیدم ا/ت خواب بود رفتم ی دوش 10 مینی گرفتم لباسامو عوض کردم رفتم نشستم رو تخت موهای ا/ت نوازش کردمو بغلش کردم که یدفعه ا/ت از خپاب بیدار شد
ا/ت: شوگا تویی؟*خوابالو*
شوگا: اوهوم
ا/ت: چرا دیشب نیومدی تو اتاق
شوگا: کار داش..
حرفمو ا/ت قطع کرد.
ا/ت: نمیخواد بگی رفته بودی پیش سنا
شوگا: نه بیرون بودم
ا/ت: کجا؟
شوگا: خونه جیهوپ دوستم
ا/ت: اهان
ا/ت بلند شد بره دست شویی گوشیش زنگ خورد.
شرطا
لایک:40
کامنت:50
پارت 19
ویو ا/ت
ا/ت: لطفا
اجوما: باشه
داشتم میرفتم بالا که شوگا اومد داخل خیلی طبیعی رفتار کردم یواش یواش میرفتم بالا..یدفعه سنا اومد..سنا متوجه نشد که شوگا اومد برای همین میخواست هولم بده که شوگا از پشت منو گرفت براید استایل بغلم کردو برد بالا تو اتاق بعدشم بدون حرفی رفت بیرون..خیلی عصبانی بود فکنم قضیه رو فهمیده.
ویو شوگا
وقتی رسیدم عمارت دیدم ا/ت یجوری راه میره اول گفتم حتما بخاطر پریودیشه اما یدفعه صدای خدمتکار اومد که داشت به اون یکی میگفت:
(علامت خدمتکار رو €این رو میزارم)
€1:دیدی چجوری سنا زد به شکم ا/ت..
€2:اره طفلک پریودم بود..
€2:حتی نتونست غذا بخور..
€1:دلم براش سوخت.
€2:سنا هم جدیدا خیلی بد شدع
€1:اوهوم
حرفاشونو شنیدم سریع رفتم بالا که دیدم سنا داره ا/ت هل میده از پشت براید استایل بغلش کردم رفتم داخل اتاق گذاشتمش رو تخت ملافه رو روش کشیدم درو بستم با عصبانیت رفتم پیش سنا
شوگا: سنا چیکار به ا/ت داری اخه.؟*عصبی*
سنا: اون یوری رو کشته از طرفی از وقتی که اون اومده عشق ما از بین رفته
شوگا: من یبار حرفمو میگم کارای ا/ت به من مربوط نه تو بعدشم چه عشقی؟
سنا: شوگا چرا منو ترجیح به اون دادی خودت گفتی که همیشه با من میمونی*گریه*
شوگا: من....
از اتاق رفتم بیرون بدون هیچ حرف دیگه ای خونه رو ترک کردم..
/ویو شوگا صبح ساعت9:30/
از خواب بیدار شدم رفته بودم خونه جیهوپ..از دیشب سرم درد میکرد ساعت 9 نیم بود باید میرفتم پاشدم دستو صورتمو شستم که دیدم جیهوپ رفته صبحونه رو هم اماده کرده صبحونه رو خوردمو رفتم بیرون به سمت خونه حرکت کردم..فردا عروسیم بود همچیو سپردم که فردا بهترین روز ا/ت و من باشه..
رسیدیم خونه..ماشینو دادم خدمتکار پارک کنه خودمم رفتم داخل
شوگا: سلام اجوما ا/ت کجاست؟
اجوما: سلام ارباب خانم بالا هستند
شوگا: صبحونشو خورده
اجوما: یکم خورد پایین نتونست بیاد
شوگا: باشه
رفتم از پله ها بالا وارد اتاق شدم که دیدم ا/ت خواب بود رفتم ی دوش 10 مینی گرفتم لباسامو عوض کردم رفتم نشستم رو تخت موهای ا/ت نوازش کردمو بغلش کردم که یدفعه ا/ت از خپاب بیدار شد
ا/ت: شوگا تویی؟*خوابالو*
شوگا: اوهوم
ا/ت: چرا دیشب نیومدی تو اتاق
شوگا: کار داش..
حرفمو ا/ت قطع کرد.
ا/ت: نمیخواد بگی رفته بودی پیش سنا
شوگا: نه بیرون بودم
ا/ت: کجا؟
شوگا: خونه جیهوپ دوستم
ا/ت: اهان
ا/ت بلند شد بره دست شویی گوشیش زنگ خورد.
شرطا
لایک:40
کامنت:50
۴۱.۲k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.