مآه من ۵
انگار میخوایت به چیزی بگه
_جانم کارم داشتید
_اره دخترم میشه تو با سهیلا حرف بزنی بزاره ما بیایم عروسیش
_چرا با خانوادش حرف نمیزنید
_قبول نمیکنند
_باشه من باهاشون صحبت میکنم
_ممنون دخترم
.
رفتم سمت خونه که دیدم صدای داد و بیداد میاد دیدم و رسیدم به خونه
.
_حاجی ما تا هفته ی دیگه تخلیه میکنیم
حاجی پوزخندی زد و گفت_اره دیدم یک ماه پیشم همینو گفتید اجاره نمیخوام اینجارو تخلیه کنید
.
_حاجی چیکار میکنی یه روز فرصت میدادی چی میشود
_خیلی چیزا خیلیم بهتون فرصت دادم حالا هم هریییی
.
خیلی از دستش عصبی بودم مردیکه ی بوزینه فکر کرده کیه برم یکی بزن تو گوشش بره اون سره شهرا دیگه تحمل نکردم هروقت عصبی میشدم چال میدونی حرف میزدم_هریییی تو جونت بوزینه پیرسگ میخوام که ندی بیبی از اینجو(اینجا)بیریم(بریم)
.
وای الان میگن ای دختره چه هاره اره گوهخورده اینجوری حرف میزنه
_بیبی اومدم کمک
.
دوساعت بعد همه چیز تو کوچه بود خداروشکر همسایه روبه رویمون اومد وسایلو گذاشت داخل حیاتش و بیبی و ماهورو برد داخل خونه
منم رفتم دنبال خونه بگردم
.
املاک پاینده
خط خورد نه نداشت قیمتش به ما نمیخورد
.
املاک صمد
اونم نه
.
خسته شدم فکر کنم امشبو مزاحم نبات خانم میشیم(همسایمون)
.
داشتم به طرف خونه میرفتم که دو سه تا لندکروز مشکی که شیشه هاشون تا ناموس دودی بودن کنارم وایسادن سعی کردم بیخیال باشم که البته این خر ترسیده بودم نزدیک بود اونجا رو بو گوه بگیره چون داشتم میریدم تو خودم داشتن نزدیکم میشدن مطمعن شدم با من کار دارن خیلی سریع بودم
همینجوری داشتم میدویدم که به یه کوچه رسیدم و......
_جانم کارم داشتید
_اره دخترم میشه تو با سهیلا حرف بزنی بزاره ما بیایم عروسیش
_چرا با خانوادش حرف نمیزنید
_قبول نمیکنند
_باشه من باهاشون صحبت میکنم
_ممنون دخترم
.
رفتم سمت خونه که دیدم صدای داد و بیداد میاد دیدم و رسیدم به خونه
.
_حاجی ما تا هفته ی دیگه تخلیه میکنیم
حاجی پوزخندی زد و گفت_اره دیدم یک ماه پیشم همینو گفتید اجاره نمیخوام اینجارو تخلیه کنید
.
_حاجی چیکار میکنی یه روز فرصت میدادی چی میشود
_خیلی چیزا خیلیم بهتون فرصت دادم حالا هم هریییی
.
خیلی از دستش عصبی بودم مردیکه ی بوزینه فکر کرده کیه برم یکی بزن تو گوشش بره اون سره شهرا دیگه تحمل نکردم هروقت عصبی میشدم چال میدونی حرف میزدم_هریییی تو جونت بوزینه پیرسگ میخوام که ندی بیبی از اینجو(اینجا)بیریم(بریم)
.
وای الان میگن ای دختره چه هاره اره گوهخورده اینجوری حرف میزنه
_بیبی اومدم کمک
.
دوساعت بعد همه چیز تو کوچه بود خداروشکر همسایه روبه رویمون اومد وسایلو گذاشت داخل حیاتش و بیبی و ماهورو برد داخل خونه
منم رفتم دنبال خونه بگردم
.
املاک پاینده
خط خورد نه نداشت قیمتش به ما نمیخورد
.
املاک صمد
اونم نه
.
خسته شدم فکر کنم امشبو مزاحم نبات خانم میشیم(همسایمون)
.
داشتم به طرف خونه میرفتم که دو سه تا لندکروز مشکی که شیشه هاشون تا ناموس دودی بودن کنارم وایسادن سعی کردم بیخیال باشم که البته این خر ترسیده بودم نزدیک بود اونجا رو بو گوه بگیره چون داشتم میریدم تو خودم داشتن نزدیکم میشدن مطمعن شدم با من کار دارن خیلی سریع بودم
همینجوری داشتم میدویدم که به یه کوچه رسیدم و......
۱.۷k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.