°The scary heart of a master°

《parts⁴》
تا اینکه بلند شدم و دیدم که هنوزم توی اون اتاقم، اینقدر سرد بود که خون دور دستام و کمرم خشک شده بود که یه دفعه در باز شد
+میبینم که داره بهت خوش میگذره کیم ا/ت
_تو رو خدا ولم کنید من فردا آزمون دارم اگه نرم بدبخت میشم
+هه آزمون کیلو چنده هرزه ( با نیشخند )
_خودتی
+مثل اینکه هنوز نفهمیدی با اربابت چجور صحبت کنی؟ با داد
_فقط فقط بزار آزمونمو بدم من ۵ سال جون کندم برای این آزمون تروخدا
+فکر خوبیه میزارم آزمونتو بدی ولی...
_چی
+یکم باهم کار داریم
_چ.چیکار ما که باهم کاری نداریم
+معلومه منحرفی من با آدمای ضعیفی مثل تو ارتباط برقرار نمیکنم مخصوصا تو که ذاتت کثیفه عوضی
_خیلی کثیفی
+اوممم میدونم بابات و مامانت هم همینجا که شکنجه میشدن همینو میگفتن انگار تو هم لنگه همونایی و مجبورم باهات طور دیگه ای برخورد کنم
_اینجا؟
+دقیقا همینجا، حالا در خصوص کارم، تو اگه میخوای اون آزمون کوفتی رو بدی باید ۳ بار دستمو ببوسی و بگی غلط کردم و بقلم کنی و بوسم کنی آخه تو فقط یه هرزه کوچولویی به درد هیچی نمیخوری حتی کشتن
کوک گفت و با حرفاش قلبم تیر کشید یه آدم چقدر میتونه کثیف باشه، ولی مجبور بودم قبول کنم چون دانشگاهم خیلی مهمه
_باشه اینکارو میکنم
+خوبه میدونستم تو هم مثل همون مامانت هرزه ای
_کثافت چی میگی هرزه باباته
+غلط اضافی نکن الان حوصله ندارم ولی یه کاری باهات میکنم مرغای آسمون به حالت گریه کنن کیم ا/ت عوضی.
_باشه باشه من عوضی فقط بزار ازمونمو بدم
+کاری رو که گفتم انجام بده هرزه
کوک گفت و رفتم سمتش و دستشو گرفتمو ۳ بار بوسیدم و هربار میخواستم سر این سنگدلی بکنم نگاهی بهش کردم چشاشو بسته بود روی صندلی و سرشو به عقب داده بود و صورتشم خمار بود لابد مست کرده وگرنه که تا الان زندم نمیزاشت برا آزمون
بلند شدم و بقلش کردم خیلی داغ بود وای لعنتی جذاب، من چقدر دیوونم این جذابه خیار دراز، زده مامان بابامو کشته اونوقت من،
چشاشو باز کرد و به من نگاه کرد که با بدن خونی داشتم بقلش میکردم ولی محل نزاشت
آخرش اومدم لپشو بوس کنم که .......
.
.
آهم آهم منحرفا 😂😂
لایک یادتون نره منحرفای کیووت من💔🥰😂