پارت11(black rose)
پارت11(black rose)
ویو راوی
ا.ت دیگر این زندگی رانمیخواست و آدماش را امیدی هم به این زندگی نداشت با کشتنش میخواست همه چیز رو تموم کنه درد های که کشیده بود
ویو ا.ت
تموم شد میخوام بمیرم همین دیگ امیدی ندارم مثل ماهی شده بودم تو دریای پر از کوسه مثل خرگوشی در جنگل پر از گرگ مثل گلی بین کلی درخت پهناور شاید اگه بمیرم زندگی همه بهتر بشه دیگ بخاطر من انقدر ناراحت نشن
ویو راوی
ا.ت با تمام حرف های که میزد لبخند ملیحی روی لبهایش نهان بود و خود را از پنجره انداخت پایین موهایش در هوا پریشان بود و تموم شد مردم جیغ میزدنند و زنگ زندن به آمبولانس ولی ات صورتی بی جون و رنگ پریده داشت و صورت بدن زخمی و پر خون
به پدر مادر ا.ت خبر دادن
مادر ا.ت با آشوبی که در دل برای فرزندش داشت آروم نمیشد و همش میگفت
م.ت :دختر بلند شو خواهش میکنم
پ.ت دختره من قوی به هوش میاد
دکترا در اتاق عمل داشتن تمام سعی خود را میکردن تا ا.ت را به زندگی خود برگردونن
ویو ا.ت
)(بچه ها ا.ت آنان تو اتاق عمل داره خواب میبینه)
واو چه جای قشنگی بود پر از درخت وای من چ لباس قشنگی تنمه یه دامن بلند سفید من کجام چه جای قشنگی ولی من باید برگردم خونه
را افتادم تا راه خونرو پیدا کنم تا چشم کار میکرد درخت بود که چشمم به رود خانهی افتاد سریع رفتم اونجا چ جای قشنگی بود صدای شر شر اب خیلی دل انگیز بود صدای پرندگان بهم آرامش خواستی میداد باد ملایمی دامنم تکون میداد و باد با برگ ها میرقصید
ادامه دارد
..
خ
م
ا
ر
ی🙂
ویو راوی
ا.ت دیگر این زندگی رانمیخواست و آدماش را امیدی هم به این زندگی نداشت با کشتنش میخواست همه چیز رو تموم کنه درد های که کشیده بود
ویو ا.ت
تموم شد میخوام بمیرم همین دیگ امیدی ندارم مثل ماهی شده بودم تو دریای پر از کوسه مثل خرگوشی در جنگل پر از گرگ مثل گلی بین کلی درخت پهناور شاید اگه بمیرم زندگی همه بهتر بشه دیگ بخاطر من انقدر ناراحت نشن
ویو راوی
ا.ت با تمام حرف های که میزد لبخند ملیحی روی لبهایش نهان بود و خود را از پنجره انداخت پایین موهایش در هوا پریشان بود و تموم شد مردم جیغ میزدنند و زنگ زندن به آمبولانس ولی ات صورتی بی جون و رنگ پریده داشت و صورت بدن زخمی و پر خون
به پدر مادر ا.ت خبر دادن
مادر ا.ت با آشوبی که در دل برای فرزندش داشت آروم نمیشد و همش میگفت
م.ت :دختر بلند شو خواهش میکنم
پ.ت دختره من قوی به هوش میاد
دکترا در اتاق عمل داشتن تمام سعی خود را میکردن تا ا.ت را به زندگی خود برگردونن
ویو ا.ت
)(بچه ها ا.ت آنان تو اتاق عمل داره خواب میبینه)
واو چه جای قشنگی بود پر از درخت وای من چ لباس قشنگی تنمه یه دامن بلند سفید من کجام چه جای قشنگی ولی من باید برگردم خونه
را افتادم تا راه خونرو پیدا کنم تا چشم کار میکرد درخت بود که چشمم به رود خانهی افتاد سریع رفتم اونجا چ جای قشنگی بود صدای شر شر اب خیلی دل انگیز بود صدای پرندگان بهم آرامش خواستی میداد باد ملایمی دامنم تکون میداد و باد با برگ ها میرقصید
ادامه دارد
..
خ
م
ا
ر
ی🙂
۳.۹k
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.