ماعده - بدون خداحافظی گوشی رو قطع کردم ، سریع شماره بابا
ماعده - بدون خداحافظی گوشی رو قطع کردم ، سریع شماره بابا رو گرفتم ، خاموش بود. چندین بار شماره مامان و بابا رو گرفتم ولی خاموش بود !
لباس پوشیدم تا برم بیمارستانی که سرگرده گفته بود. نمیدونم باید چیکار کنم ، ذهنم خالی شده بود ، خواستم به عزیز جون و آقا جون خبر بدم ولی گفتم
اگه اون سرگرده راست گفته باشه و واسه مامان و بابا اتفاق خاصی نیوفتاده باشه ، بهتره اونا رو نگران نکنم. پس تنها راه افتادم سمت شمال ، من باید با ماشین خودم میرفتم تا هر چه سریعتر برسم ولی ماشینم دیروز غروب می خواستم برم بیرون روشن نمیشد واسه همین گذاشتمش تو خیابون تا به فکری برای تعمیرش بکنم. نمی دونستم چکار کنم ، می خواستم دوباره شانسم رو امتحان کنم شاید روشن بشه.
نطرتون رو بگید..
لباس پوشیدم تا برم بیمارستانی که سرگرده گفته بود. نمیدونم باید چیکار کنم ، ذهنم خالی شده بود ، خواستم به عزیز جون و آقا جون خبر بدم ولی گفتم
اگه اون سرگرده راست گفته باشه و واسه مامان و بابا اتفاق خاصی نیوفتاده باشه ، بهتره اونا رو نگران نکنم. پس تنها راه افتادم سمت شمال ، من باید با ماشین خودم میرفتم تا هر چه سریعتر برسم ولی ماشینم دیروز غروب می خواستم برم بیرون روشن نمیشد واسه همین گذاشتمش تو خیابون تا به فکری برای تعمیرش بکنم. نمی دونستم چکار کنم ، می خواستم دوباره شانسم رو امتحان کنم شاید روشن بشه.
نطرتون رو بگید..
۴.۰k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.