فیک جیمین
ازدواج اجباری
پارت ۲۴
*۴ ماه بعد*
ویو ا.ت
وییی امروز میفهمم بچه چیهه خودایا جیمین نزدیکای ۵ دیقه دیگه میرسه تا بریم دکتر
که صدای در اومد
جیمین: عزیزم اماده ای
ا.ت : اره بریم چاگی
جیمین اومد نزدیکم و لبمو سطحی بوسید ....
رفتیم توی ماشین ... ۳۰ مین بعد رسیدیم
( تو مطب دکتر )
دکتر : بچتون پسره
ا.ت : جیغغغغغ هوراااا
جیمین : اوخی پسر بابا 😂
ا.ت : خیلی ممنون
دکتر: وظیفس
.... یکم بعد جیمین گفت برو تو ماشین تا من بیام .... از مطب اومدم بیرون که یهو یه چیزی رو دهنم حس کردم و سیاهی....
به سختی چشمامو باز کردم روی صندلی بودم و دست و پام بسته بود ... شکمم خیلی درد میکرد
...
ا.ت: کسی نیستتت ( جیغ )
جون کی : سلام چاگی
ا.ت: ت..تو
جون کی : اره من ( خنده چندش )
ا.ت: از جونم چی میخوای ؟
جون کی : خودتو میخوام
ا.ت: اشغااال
جون کی: فقط یه شب
ا.ت: بیشور مگه نمیبینی حاملم؟
جون کی : خب که چی؟
ا.ت: خیلی اشغالیییی جیغغغغغغغغغغ
جون کی : ببند دهنتو
یه چک زد تو گوشم ...
جون کی : بیا به عشقت زنگ بزنیم
..........
شروع مکالمه جیمین و جون کی
.........
جیمین : اشغاللللل ا.تم کجاسسسس؟ ( داد )
جون کی : خب پیش منه
جیمین : توی هرزه کدوم گوری؟
جون کی : ادرس و میفرستم تنها بیا و پول
جیمین : چقد پول میخوای ؟
جون کی : ..... ( مثلا گف )
جیمین : عوضی
بعدشم قطع کردن
........
ویو جیمین
افراد جمع کردم و رفتیم اونجا افرادم ریختن اون تو و همرو کشتن دهنش وا مونده بود 😏
جون کی : ت.تو عوضییی
یه تیر زدم تو شکمش افتاد زمین .... رفتم سمت ا.ت دست و پاشو باز کردم ...
جیمین : ا.تم خوبی؟
ا.ت: ا..اره
ویو جون کی
ای اشغال دیگه جونی برام نمونده بود .... تفنگو برداشتم و شلیک کردم توی شکم ا.ت و ......
........
جیمین : نهههههههههه ا.تتتتتت
ا.ت: ا..ا..اهه ب..بچم
ویو جیمین
سریع ا.تو براید استایل بغل کردم رفتم تو ماشین به راننده گفتم
جیمین : گمشو بیمارستانننننن سریعععع ( عربده )
ا.ت نفس و نفس میزد و خون بالا میاورد گریم گرفته بود و اشک میریختم
ا.ت: جیمین بچه ( نفس نفس زدن و گریه )
جیمین : نه .. نه هیچیتون نمیشه خب؟ هیچی نمیشه ( گریه )
.......یکم بعد رسیدیم و رفتم تو بیمارستان
جیمین : برانکارددددددد ( داد )
.....اومدن و ا.تو بردن
نه نه نه 😭😭
دیدم جونگ کوک داره زنگ میزنه
جیمین: ج.. جونگ کوک😭
کوک : چی شدههه
جیمین: ا.ت 😭
کوک : ا.ت چی چیشده؟
جیمین : تیر خورده😭
کوک : ینی چی کجایی؟
جیمین: تو بیمارستان .....
کوک : الان میام
قطع کرد....
۱۵ مین بعد جونگ کوک اومد
....
کوک: هیونگ ... هیونگ چی شده؟
جیمین: 😭😭😭😭
کوک اومد سمتم و بغلم کرد...
کوک : خوب میشه خوب میشه ...
۲ ساعت بعد
دکتر اومد بیرون
دکتر : همراه پارک ا.ت
جیمین: منم منم
دویدم سمتش ...
دکتر: خب راستش حال خانم پارک خوبه ولی.. خب..
جیمین: و..لی چی؟
دکتر : ..... بقیه کامنت
پارت ۲۴
*۴ ماه بعد*
ویو ا.ت
وییی امروز میفهمم بچه چیهه خودایا جیمین نزدیکای ۵ دیقه دیگه میرسه تا بریم دکتر
که صدای در اومد
جیمین: عزیزم اماده ای
ا.ت : اره بریم چاگی
جیمین اومد نزدیکم و لبمو سطحی بوسید ....
رفتیم توی ماشین ... ۳۰ مین بعد رسیدیم
( تو مطب دکتر )
دکتر : بچتون پسره
ا.ت : جیغغغغغ هوراااا
جیمین : اوخی پسر بابا 😂
ا.ت : خیلی ممنون
دکتر: وظیفس
.... یکم بعد جیمین گفت برو تو ماشین تا من بیام .... از مطب اومدم بیرون که یهو یه چیزی رو دهنم حس کردم و سیاهی....
به سختی چشمامو باز کردم روی صندلی بودم و دست و پام بسته بود ... شکمم خیلی درد میکرد
...
ا.ت: کسی نیستتت ( جیغ )
جون کی : سلام چاگی
ا.ت: ت..تو
جون کی : اره من ( خنده چندش )
ا.ت: از جونم چی میخوای ؟
جون کی : خودتو میخوام
ا.ت: اشغااال
جون کی: فقط یه شب
ا.ت: بیشور مگه نمیبینی حاملم؟
جون کی : خب که چی؟
ا.ت: خیلی اشغالیییی جیغغغغغغغغغغ
جون کی : ببند دهنتو
یه چک زد تو گوشم ...
جون کی : بیا به عشقت زنگ بزنیم
..........
شروع مکالمه جیمین و جون کی
.........
جیمین : اشغاللللل ا.تم کجاسسسس؟ ( داد )
جون کی : خب پیش منه
جیمین : توی هرزه کدوم گوری؟
جون کی : ادرس و میفرستم تنها بیا و پول
جیمین : چقد پول میخوای ؟
جون کی : ..... ( مثلا گف )
جیمین : عوضی
بعدشم قطع کردن
........
ویو جیمین
افراد جمع کردم و رفتیم اونجا افرادم ریختن اون تو و همرو کشتن دهنش وا مونده بود 😏
جون کی : ت.تو عوضییی
یه تیر زدم تو شکمش افتاد زمین .... رفتم سمت ا.ت دست و پاشو باز کردم ...
جیمین : ا.تم خوبی؟
ا.ت: ا..اره
ویو جون کی
ای اشغال دیگه جونی برام نمونده بود .... تفنگو برداشتم و شلیک کردم توی شکم ا.ت و ......
........
جیمین : نهههههههههه ا.تتتتتت
ا.ت: ا..ا..اهه ب..بچم
ویو جیمین
سریع ا.تو براید استایل بغل کردم رفتم تو ماشین به راننده گفتم
جیمین : گمشو بیمارستانننننن سریعععع ( عربده )
ا.ت نفس و نفس میزد و خون بالا میاورد گریم گرفته بود و اشک میریختم
ا.ت: جیمین بچه ( نفس نفس زدن و گریه )
جیمین : نه .. نه هیچیتون نمیشه خب؟ هیچی نمیشه ( گریه )
.......یکم بعد رسیدیم و رفتم تو بیمارستان
جیمین : برانکارددددددد ( داد )
.....اومدن و ا.تو بردن
نه نه نه 😭😭
دیدم جونگ کوک داره زنگ میزنه
جیمین: ج.. جونگ کوک😭
کوک : چی شدههه
جیمین: ا.ت 😭
کوک : ا.ت چی چیشده؟
جیمین : تیر خورده😭
کوک : ینی چی کجایی؟
جیمین: تو بیمارستان .....
کوک : الان میام
قطع کرد....
۱۵ مین بعد جونگ کوک اومد
....
کوک: هیونگ ... هیونگ چی شده؟
جیمین: 😭😭😭😭
کوک اومد سمتم و بغلم کرد...
کوک : خوب میشه خوب میشه ...
۲ ساعت بعد
دکتر اومد بیرون
دکتر : همراه پارک ا.ت
جیمین: منم منم
دویدم سمتش ...
دکتر: خب راستش حال خانم پارک خوبه ولی.. خب..
جیمین: و..لی چی؟
دکتر : ..... بقیه کامنت
۲۴.۷k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.