پارت 48 دلبر نازم
پارت 48 دلبر نازم
تولد ارسلان رو گرفتیم ساعت 11شب بود اومدیم خونه خیلی خسته شده بودم رفتم لباس هام رو عوض کردم
به ارسلان گفتم
دیانا... ارسلان بیا برو مسواک بزن
ارسلان .... چش عشقم
دیانا ... فدات منم برم مسواک بزنم
ارسلان... بش
رفتم مسواکم رو بزنم که یهو صدای در اومد
به ارسلان گفتم
دیانا..... ارسلان ارسلان دزد امده خونمون
ارسلان ..... راست میگی
دیانا.... اره به خدا
ارسلان رفت بیرون ببینه چه خبره دید هیچ کسی نیست
ارسلان.... دیانا اینجا که هیچ کسی نیست
دیانا.... به خدا خودم دیدم
ارسلان.... واالا چی بگم اینجا هیج کسی نیست
دیانا.... باشههههه
ارسلان .... نگران نباش عشقم
دیانا.... چش عزیزم
دیانا.... ارسلان
ارسلان ...... جانم
دیانا .... میترسم
ارسلان.... نترس من پیشت هستم
❤❤❤❤
تولد ارسلان رو گرفتیم ساعت 11شب بود اومدیم خونه خیلی خسته شده بودم رفتم لباس هام رو عوض کردم
به ارسلان گفتم
دیانا... ارسلان بیا برو مسواک بزن
ارسلان .... چش عشقم
دیانا ... فدات منم برم مسواک بزنم
ارسلان... بش
رفتم مسواکم رو بزنم که یهو صدای در اومد
به ارسلان گفتم
دیانا..... ارسلان ارسلان دزد امده خونمون
ارسلان ..... راست میگی
دیانا.... اره به خدا
ارسلان رفت بیرون ببینه چه خبره دید هیچ کسی نیست
ارسلان.... دیانا اینجا که هیچ کسی نیست
دیانا.... به خدا خودم دیدم
ارسلان.... واالا چی بگم اینجا هیج کسی نیست
دیانا.... باشههههه
ارسلان .... نگران نباش عشقم
دیانا.... چش عزیزم
دیانا.... ارسلان
ارسلان ...... جانم
دیانا .... میترسم
ارسلان.... نترس من پیشت هستم
❤❤❤❤
۱۰۷.۶k
۲۱ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.