part 4
داخل عمارت از بیرونش واقعا زیبا تر بود.
تم مشکی و قرمزی که داشت زیباش میکرد.
احساس میکردم یکی اینجارو برای من ساخته!
واقعا هر چی دوست داشتم اینجا وجود داشت.
به سمت اتاقی حرکت کردو منم پشت سرش رفتم.
کوک:اینجا اتاقته و از فردا کارتو شروع میکنی
ات:باش و از اتاق رف بیرون و درو بست.
برخلاف تم خونه،تم این اتاق سبز ملایم و زرد بود و این ارامش خاصی رو به ادم منتقل میکرد.
نگاهم به پنجره افتاد
پنجره ای که تصویر زیبایی از باغ عمارت رو به نمایش گذاشته بود.
به سمت کمد داخل اتاق رفتم و درشو باز کردم.
تمام وسایل مورد نیازم اونجا بود و انواع لباس های اونجا بود ولی کوک تو بیمارستان گفت که باید لباس خدمتکاری بپوشم.
داشتم بیرونو میدیم که در اتاقم زده شد.
ات:بفرمایید تو..
تم مشکی و قرمزی که داشت زیباش میکرد.
احساس میکردم یکی اینجارو برای من ساخته!
واقعا هر چی دوست داشتم اینجا وجود داشت.
به سمت اتاقی حرکت کردو منم پشت سرش رفتم.
کوک:اینجا اتاقته و از فردا کارتو شروع میکنی
ات:باش و از اتاق رف بیرون و درو بست.
برخلاف تم خونه،تم این اتاق سبز ملایم و زرد بود و این ارامش خاصی رو به ادم منتقل میکرد.
نگاهم به پنجره افتاد
پنجره ای که تصویر زیبایی از باغ عمارت رو به نمایش گذاشته بود.
به سمت کمد داخل اتاق رفتم و درشو باز کردم.
تمام وسایل مورد نیازم اونجا بود و انواع لباس های اونجا بود ولی کوک تو بیمارستان گفت که باید لباس خدمتکاری بپوشم.
داشتم بیرونو میدیم که در اتاقم زده شد.
ات:بفرمایید تو..
۱۱.۹k
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.