فیک کوک (Angel) the last part
عکس میا و سوهو رو گذاشتم
بعد از رفتن میا
کوک=پایه ای گیم بزنیم؟
سوهو=پایتممم
.
.
.
اندکی بعدـ
.
.
.
سوهو=هووووو بالاخره بعد یکسال تونستم شکستت بدمممم
کوک=هیمم سابقه نداشته کسی گلدن مکنه رو شکست بدا
سوهو=حالا که من دادممم
ـ
ـ
ـ
اندکی بعد تر
زینگ زینگ😂💔
کوک=من باز میکنم
میا=زنگ. درو زدم کوک باز کرد سلام کردم رفتم تو به سوهو گفتم بره وسایلشو جم کنه خدمم دیروز همرو جم کردم
کوک=میا میشه یه دقیقه بیای
کوک صدام کرد رفتم مبل روبروش نستم
میا=خبب... کاری داشتی؟
کوک=راستش. یه حرفی هست که چند وقته میخام بهت بزنم... ببین... خبب... همانطور که گل ها... اههه.. یادم رفت ولش کن باید خودم باشمم... ببین میا... من دوست دارم
میا=بعد از چیزی که شنیدم دهنم دو متر باز شد مغزم قفل کرده بود همینطور فکم راستش من از اولش عاشق کوک بودم ولی سعی میکردم این حسو خاک کنم چون عمرا فرد به این مشهوری و پولداری بخاد عاشق من بشه اما الان... واقعا نمیدوسنتم باید چیکار کنم پس گفتم
میا=میشه بعدا جوابت رو بدم؟
کوک=خب باشه پس فردا بیا کافه (یه اسمی بزارید روش)
میا=ب.. باشه
سوهو=خب من حاضرم بریم
میا=باشه فقط واستا برم چمدونمو بیارم
سوهو=اکی
سوهو=پرید بغل کوک
سوهو=اییی هیونگگگ داریم از هم دور میشیم هققق دلم برا اذیت کردنت تنگ میشههه
کوک=مگه قرار نشد بعدشم همو ببینیم؟
کوک=پس اینجوری هیچی تغییر نمیکنه فقط باهم یجا زندگی نمیکنیم
میا اومد پایین
میا=خب این چند وقته خیلی بهت زحمت دادیم بیا اینم طلبت
کوک=میشه بزاری بغلت کنم؟
میا=سکوت
کوک=خب سکوت علامت رضاست
میا=وقتی بغلم کرد خیلی حس خوبی داشتم مث یه بچه کوچولو که مامانشو گم کرده و حالا پیداش کرده و در اغوش گرفتتش اغوشش بهم حس امنیت میاد انگار که بهت اطمینان بده که تو در خطر نیستی
خداحافظی کردن و رفتن دیگه حصله ندارم بقیشو بنویسم
رسیدن خونه
میا=هوففف هیچ جا خونه خود ادم نمیشههه
سوهو=ولی هیچ جاعم خونه جئون جونگ کوک نمیشه
میا=😂
سوهو=😂
خلاصه رفتن خوابیدن دیگه
صبح روز بعد
میا=با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم رفتم یه دوش۲٠ .مینی گرفتم موهامو خشک کردم یه لباس خوشگل پوشیدم یکم ارایش کردم و رفتم پایین
برای سوهو صبونه درست کردم و رفتم سمت کافه
وارد کافه شدم هیچکس نبود و فقط کوک بود
صندلی رو کشیدم عقب و روبروش نشستم
کوک=خب...میشنوم
میا=فک کنم چیزی که میخای بشنوی اینه
میا=منم دوست دارم
کوک=اره همینه.... واستا چیی.... جدییییی....
میا=اره خب کیه که دست رد به سینه ی جئون جونگ کوک بزنه
کوک از شدت خوشحالی دختر رو بلند کرد و در اغوش گرفت و بعد بوسه ای طولانی رو باهم شروع کردن و بعله این لحظه لحظه شروع عشق این دونفر بود
و بعله این دوهم بالاخره بهم رسیدن
حالا برین پی کار و زندگیتون😂💔
شاید چندتا تکپارتی هم بزارم اگه حمایت کنید🙂❤
بعد از رفتن میا
کوک=پایه ای گیم بزنیم؟
سوهو=پایتممم
.
.
.
اندکی بعدـ
.
.
.
سوهو=هووووو بالاخره بعد یکسال تونستم شکستت بدمممم
کوک=هیمم سابقه نداشته کسی گلدن مکنه رو شکست بدا
سوهو=حالا که من دادممم
ـ
ـ
ـ
اندکی بعد تر
زینگ زینگ😂💔
کوک=من باز میکنم
میا=زنگ. درو زدم کوک باز کرد سلام کردم رفتم تو به سوهو گفتم بره وسایلشو جم کنه خدمم دیروز همرو جم کردم
کوک=میا میشه یه دقیقه بیای
کوک صدام کرد رفتم مبل روبروش نستم
میا=خبب... کاری داشتی؟
کوک=راستش. یه حرفی هست که چند وقته میخام بهت بزنم... ببین... خبب... همانطور که گل ها... اههه.. یادم رفت ولش کن باید خودم باشمم... ببین میا... من دوست دارم
میا=بعد از چیزی که شنیدم دهنم دو متر باز شد مغزم قفل کرده بود همینطور فکم راستش من از اولش عاشق کوک بودم ولی سعی میکردم این حسو خاک کنم چون عمرا فرد به این مشهوری و پولداری بخاد عاشق من بشه اما الان... واقعا نمیدوسنتم باید چیکار کنم پس گفتم
میا=میشه بعدا جوابت رو بدم؟
کوک=خب باشه پس فردا بیا کافه (یه اسمی بزارید روش)
میا=ب.. باشه
سوهو=خب من حاضرم بریم
میا=باشه فقط واستا برم چمدونمو بیارم
سوهو=اکی
سوهو=پرید بغل کوک
سوهو=اییی هیونگگگ داریم از هم دور میشیم هققق دلم برا اذیت کردنت تنگ میشههه
کوک=مگه قرار نشد بعدشم همو ببینیم؟
کوک=پس اینجوری هیچی تغییر نمیکنه فقط باهم یجا زندگی نمیکنیم
میا اومد پایین
میا=خب این چند وقته خیلی بهت زحمت دادیم بیا اینم طلبت
کوک=میشه بزاری بغلت کنم؟
میا=سکوت
کوک=خب سکوت علامت رضاست
میا=وقتی بغلم کرد خیلی حس خوبی داشتم مث یه بچه کوچولو که مامانشو گم کرده و حالا پیداش کرده و در اغوش گرفتتش اغوشش بهم حس امنیت میاد انگار که بهت اطمینان بده که تو در خطر نیستی
خداحافظی کردن و رفتن دیگه حصله ندارم بقیشو بنویسم
رسیدن خونه
میا=هوففف هیچ جا خونه خود ادم نمیشههه
سوهو=ولی هیچ جاعم خونه جئون جونگ کوک نمیشه
میا=😂
سوهو=😂
خلاصه رفتن خوابیدن دیگه
صبح روز بعد
میا=با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم رفتم یه دوش۲٠ .مینی گرفتم موهامو خشک کردم یه لباس خوشگل پوشیدم یکم ارایش کردم و رفتم پایین
برای سوهو صبونه درست کردم و رفتم سمت کافه
وارد کافه شدم هیچکس نبود و فقط کوک بود
صندلی رو کشیدم عقب و روبروش نشستم
کوک=خب...میشنوم
میا=فک کنم چیزی که میخای بشنوی اینه
میا=منم دوست دارم
کوک=اره همینه.... واستا چیی.... جدییییی....
میا=اره خب کیه که دست رد به سینه ی جئون جونگ کوک بزنه
کوک از شدت خوشحالی دختر رو بلند کرد و در اغوش گرفت و بعد بوسه ای طولانی رو باهم شروع کردن و بعله این لحظه لحظه شروع عشق این دونفر بود
و بعله این دوهم بالاخره بهم رسیدن
حالا برین پی کار و زندگیتون😂💔
شاید چندتا تکپارتی هم بزارم اگه حمایت کنید🙂❤
۱۲.۶k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.