گروه عاشق پارت ۳۴
#کوک
بعد اینکه رسیدیم کلانتری و به پلیس نشون دادیم، پلیس گفت ایو باید بیاد... بالاخره بعد سه ساعت ایو اومد و رفت کلانتری
-اقای پلیس نیشه کاری کنید همسر من بیاد بیرون
پلیس: باید براش سند بزاری
-ته داداش تو میری سند بیاری
ته: سند کجارو؟
-خونه رو دیگه
ته: اممممم اوکی
-مرسی
ته رفت
-ببخشید میتونم همسرمو ببینم
پلیس: بله
-ممنون
رفتم پیش لیسا نشسته بود جوری ک دستشو رو دوتا زانوهاش گذاشت و سرش پایین بود. تا من اومدم سرشو بالا کرد و گفت: کوک برو از اینجا
-باهم میریم
لیسا: یعنی چی؟
-برات سند میزارم فعلا میای بیرون در ضمن ایو هم فعلا بازداشتگاهه
لیسا: اون برا چی؟
-به پلیس گفتم اون مارو گروگان گرفته
لیسا: اون مگه...
-نه... اون دوست دخترم نبود، نیست و نخواهد بود، عشق اول و اخر من تویی بخدا اون عکس فتوشاپه، تروخدا باور کن
لیسا حرفی نزد
-بلند شو بیا جلو
لیسا: چی؟ برا چی؟
-میخوام ببوسمت
لیسا: ول کن بابا الان وقت این کارا نیست که
-یعنی تو دلت برا لبام تنگ نشده
#لیسا
خیلی دلم چاسه لباش تنگ شده بود برا همین بلند شدم رفتم سمتش صورتمو به میله ها چسبوندم اوم همینطور بعد لبامون رو بهم رفتیم بچسبونیم که یهو نگهبان گفت تماس فیزیکی نداشته باشیم
کوک: ای بابا. باشه اشکال نداره امشب میبوسمت
داشتیم به هم نگاه می کردیم که یهو پلیس اومد و گفت شما فعلا ازادید و میتونین برید.
...........
#لیسا
-ته دستت درد نکنه
ته: خواهش میکنم لیسا جون کاری نکردم که کوک خواست منم سریع انجامش دادم
یه نگا ب کوک کردم
-مرسی کوک
کوک لبخندی زد و گفت: خواهش میکنم عشق زندگی من..... داداش
ته: بله
کوک: تو برو ما پیاده میایم تا خونه
-چی؟ چرا؟
کوک: چون که....
ته: داداش من دخالت نمیکنم ولی هوا بارونیه
کوک: براهمین میخوام قدم بزنیم
- ولی...
کوک: ولی بی ولی همین که گفتم
-اوکی
#لیسا #جونگ_کوک #لیزکوک #رزی #جیمین #رزمین
#جیسو #جین #جینسو #جنی #تهیونگ #تهنی #بلک_پینک #بی_تی_اس #کیپاپ
#اتحاد_کیپاپ_شکست_نمیخوره
#ویسگون_بدون_ما_کیپاپرا_هیچی_نیست
بعد اینکه رسیدیم کلانتری و به پلیس نشون دادیم، پلیس گفت ایو باید بیاد... بالاخره بعد سه ساعت ایو اومد و رفت کلانتری
-اقای پلیس نیشه کاری کنید همسر من بیاد بیرون
پلیس: باید براش سند بزاری
-ته داداش تو میری سند بیاری
ته: سند کجارو؟
-خونه رو دیگه
ته: اممممم اوکی
-مرسی
ته رفت
-ببخشید میتونم همسرمو ببینم
پلیس: بله
-ممنون
رفتم پیش لیسا نشسته بود جوری ک دستشو رو دوتا زانوهاش گذاشت و سرش پایین بود. تا من اومدم سرشو بالا کرد و گفت: کوک برو از اینجا
-باهم میریم
لیسا: یعنی چی؟
-برات سند میزارم فعلا میای بیرون در ضمن ایو هم فعلا بازداشتگاهه
لیسا: اون برا چی؟
-به پلیس گفتم اون مارو گروگان گرفته
لیسا: اون مگه...
-نه... اون دوست دخترم نبود، نیست و نخواهد بود، عشق اول و اخر من تویی بخدا اون عکس فتوشاپه، تروخدا باور کن
لیسا حرفی نزد
-بلند شو بیا جلو
لیسا: چی؟ برا چی؟
-میخوام ببوسمت
لیسا: ول کن بابا الان وقت این کارا نیست که
-یعنی تو دلت برا لبام تنگ نشده
#لیسا
خیلی دلم چاسه لباش تنگ شده بود برا همین بلند شدم رفتم سمتش صورتمو به میله ها چسبوندم اوم همینطور بعد لبامون رو بهم رفتیم بچسبونیم که یهو نگهبان گفت تماس فیزیکی نداشته باشیم
کوک: ای بابا. باشه اشکال نداره امشب میبوسمت
داشتیم به هم نگاه می کردیم که یهو پلیس اومد و گفت شما فعلا ازادید و میتونین برید.
...........
#لیسا
-ته دستت درد نکنه
ته: خواهش میکنم لیسا جون کاری نکردم که کوک خواست منم سریع انجامش دادم
یه نگا ب کوک کردم
-مرسی کوک
کوک لبخندی زد و گفت: خواهش میکنم عشق زندگی من..... داداش
ته: بله
کوک: تو برو ما پیاده میایم تا خونه
-چی؟ چرا؟
کوک: چون که....
ته: داداش من دخالت نمیکنم ولی هوا بارونیه
کوک: براهمین میخوام قدم بزنیم
- ولی...
کوک: ولی بی ولی همین که گفتم
-اوکی
#لیسا #جونگ_کوک #لیزکوک #رزی #جیمین #رزمین
#جیسو #جین #جینسو #جنی #تهیونگ #تهنی #بلک_پینک #بی_تی_اس #کیپاپ
#اتحاد_کیپاپ_شکست_نمیخوره
#ویسگون_بدون_ما_کیپاپرا_هیچی_نیست
۴۹.۷k
۲۶ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.