P17
P17
ویو یونگی
میخواستم سر به سرش بزارم برای همین گفتم: چرا نمیخوای بامن بیای
نکه میخوای با سولهی بری که فرار کردن از دستش راحت تره؟ هوم؟
هوپی. نهه! اونطور که تو فکر میکنی نیست *بعد علامت تعجب اروم حرف زد*
یونگی. هوم؟... پس چطوریه؟
هوپی. من فقط میخوام با نونا بیشتر وقت بگذرونم
یونگی. چرا نمیخوای با من وقت بگذرونی ولی میخوای با سولهی وقت بگذرونی؟
هوپی. چون...... چون از... چون از تو میترسم*اروم_بغض_لکنت*
وقتی دیدم بغض کرده لعنتی به خودم فرستادم خواستم چیزی بگم که صدای سولهی مزاحم اومد واگر نه همیجا بخاطر اینکه باعث بغضش شدم میبوسیدمش
سولهی. هوییییییی.... با بچه من چیکار داری چرا بغض کرده؟*درحال پایین اومدن از پله ها*
یونگی. بچه تو؟؟!
سولهی. اره... برو کنار*یونگی رو زد کنار*
یوکگی. از کی تا حالا بچه تو شده؟
سولهی. از وقتی بی کناه دیدمش و نمیتونست از خودش دفاع کنه اونم در برار تو تا الان
یونگی. از این به بعد بچه تو نیست خیلی دلت بچه میخواد یکی به دنیا بیار
نامجون. یونگی! بس کن
جین. دو دقیقه ما نبودیم بغض بچه رو دراورد ببین مارفتیم میخواد چیکار کنه
ته. گریش رو در میاره...*کوک پرید وسط حرفش*
کوک. و میکنش*منحرفانه_شیطانی*
نامجون. بچه مگه من تورو تربیت نکردم که انقد منحرفی هنوز؟
کوک. هیونگ!... ببخشید غلط کردم بار اخرمه
نامجون. نه! تو باید ی بار دیگه تربیت شی
سولهی.
ویو یونگی
میخواستم سر به سرش بزارم برای همین گفتم: چرا نمیخوای بامن بیای
نکه میخوای با سولهی بری که فرار کردن از دستش راحت تره؟ هوم؟
هوپی. نهه! اونطور که تو فکر میکنی نیست *بعد علامت تعجب اروم حرف زد*
یونگی. هوم؟... پس چطوریه؟
هوپی. من فقط میخوام با نونا بیشتر وقت بگذرونم
یونگی. چرا نمیخوای با من وقت بگذرونی ولی میخوای با سولهی وقت بگذرونی؟
هوپی. چون...... چون از... چون از تو میترسم*اروم_بغض_لکنت*
وقتی دیدم بغض کرده لعنتی به خودم فرستادم خواستم چیزی بگم که صدای سولهی مزاحم اومد واگر نه همیجا بخاطر اینکه باعث بغضش شدم میبوسیدمش
سولهی. هوییییییی.... با بچه من چیکار داری چرا بغض کرده؟*درحال پایین اومدن از پله ها*
یونگی. بچه تو؟؟!
سولهی. اره... برو کنار*یونگی رو زد کنار*
یوکگی. از کی تا حالا بچه تو شده؟
سولهی. از وقتی بی کناه دیدمش و نمیتونست از خودش دفاع کنه اونم در برار تو تا الان
یونگی. از این به بعد بچه تو نیست خیلی دلت بچه میخواد یکی به دنیا بیار
نامجون. یونگی! بس کن
جین. دو دقیقه ما نبودیم بغض بچه رو دراورد ببین مارفتیم میخواد چیکار کنه
ته. گریش رو در میاره...*کوک پرید وسط حرفش*
کوک. و میکنش*منحرفانه_شیطانی*
نامجون. بچه مگه من تورو تربیت نکردم که انقد منحرفی هنوز؟
کوک. هیونگ!... ببخشید غلط کردم بار اخرمه
نامجون. نه! تو باید ی بار دیگه تربیت شی
سولهی.
۳.۳k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.