p14
p14
کوک ویو
با فیلیپ به سمت عمارت چان حرکت کردیم
دوست داشتم سریعتر بهش برسم و بکشمش
خودمم نمیدونم چرا ولی یه چیزی بهم میگفت که اون تقصیری نداره
همش کار مادرش بوده
_ وایسا تو نیا من میرم با ا.ت میام
*موتور و نگه داشت*
رفتم تو عمارت همه جا تاریک بود احتمالا تله اس
رسیدم به اتاق مهمان حتما ا.ت و همینجا گذاشته
درو باز کردم و اره حدسم درست بود
ا.ت پتو رو به خودش پیچیده بود و مثل یه پاندا ی کیوت خوابیده بود
میخواستم بیدارش کنم اما انقد کیوت بود دلم نیومد بلندش کردم
رفتم گذاشتمش جلو خودمم نشستم فیلیپ هم پشتم نشست
میخواستم گاز بدم که بیدار شد
+ چیکار میکنی نکن
_ دارم میبرمت خونه
+ من با تو نمیام
_ میای
+ نمیام
_ مگه دست خودته
ا.ت ویو
پسره پرو بلند شدم و بدو بدو به سمت عمارت رفتم
از پله ها بالا رفتم اونم دنبالم بود
چرا اینا انقد خوابشون سنگینه
نمیشنون صدای دویدن رو
رسیدم به اتاق رفتم میخواستم درو ببندم که مانع شد و اومد تو
_ ببین تو با من میای منم باهات کاری ندارم
+ چان همه چیز رو بهم گفت گفت مامانم قاتل عشقت بوده و تو ام قاتل مامان من
_ من نمیخوام باهات کاری کنم نترس اوکی
اره اول میخواستم بکشمت اما تقصیر تو نیست
+ مطمئنی؟
_ اره تو ارزش مهربونی من و داری و خب من یجورایی ... اممم. بعدا بهت میگم باشه فعلا بیا بریم
+باش ولی اذیت بشم بر میگردم ها
....
کوک ویو
با فیلیپ به سمت عمارت چان حرکت کردیم
دوست داشتم سریعتر بهش برسم و بکشمش
خودمم نمیدونم چرا ولی یه چیزی بهم میگفت که اون تقصیری نداره
همش کار مادرش بوده
_ وایسا تو نیا من میرم با ا.ت میام
*موتور و نگه داشت*
رفتم تو عمارت همه جا تاریک بود احتمالا تله اس
رسیدم به اتاق مهمان حتما ا.ت و همینجا گذاشته
درو باز کردم و اره حدسم درست بود
ا.ت پتو رو به خودش پیچیده بود و مثل یه پاندا ی کیوت خوابیده بود
میخواستم بیدارش کنم اما انقد کیوت بود دلم نیومد بلندش کردم
رفتم گذاشتمش جلو خودمم نشستم فیلیپ هم پشتم نشست
میخواستم گاز بدم که بیدار شد
+ چیکار میکنی نکن
_ دارم میبرمت خونه
+ من با تو نمیام
_ میای
+ نمیام
_ مگه دست خودته
ا.ت ویو
پسره پرو بلند شدم و بدو بدو به سمت عمارت رفتم
از پله ها بالا رفتم اونم دنبالم بود
چرا اینا انقد خوابشون سنگینه
نمیشنون صدای دویدن رو
رسیدم به اتاق رفتم میخواستم درو ببندم که مانع شد و اومد تو
_ ببین تو با من میای منم باهات کاری ندارم
+ چان همه چیز رو بهم گفت گفت مامانم قاتل عشقت بوده و تو ام قاتل مامان من
_ من نمیخوام باهات کاری کنم نترس اوکی
اره اول میخواستم بکشمت اما تقصیر تو نیست
+ مطمئنی؟
_ اره تو ارزش مهربونی من و داری و خب من یجورایی ... اممم. بعدا بهت میگم باشه فعلا بیا بریم
+باش ولی اذیت بشم بر میگردم ها
....
۷.۳k
۰۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.