چند پارتی کوک 6

سلام بچه ها من نمردم هورااااا 😎😎😎😎مدرسه ریده به زندگیم ولی منننننن زنده ماندم مبارکه 👏👏👏👏اینم بگم من فردا دوباره میرم بعد بنجشنبه و جمعه دوباره میام بریم واسه ادامه فیک چند پارتی عشقای من 😘😘😘😘😘

ویو کوک
تو اتاق داشتم به همه اینا فکر میکردم که یهو صدای گریه جیا اومد زود بلند شدم رفتم تو اتاقش داشت فقط گریه میکرد بهش زل زدم رفتم تو فکر اون بچه منه من این هشت ماه اصلا یذره هم بغلش نکردم من باید به اون توجه کنم برای جیا خیلی سخته که مادر نداره من باید هم براش مادری کنم و هم پدری (🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣)
( ببخشید ادمین گل کشیده 🤣🤣🤣🤣)
یهو به خودم اومدم دیدم جیا داره بازم گریه میکنه رفتم زود بغلش کردم عزیزه بابا گریه نکن بابا فدات بشه دخترم بوش کردم خراب کاری نکرده ( منه بدبخت یادمه رفته بودم خونه داییم اون موقع فکر کنم ۱۴ سالم بود پسر داییم تازه به دنیا اومده بود بعد زن داییم داشت میرفت بیرون گفت برو پوشک ایهان رو عوض کن منم از هیچی بی خبر رفتم همین که وا کردم وای خداااااا بریم سره فیک دیگه بسه 🤣🤣🤣🤣)
بعد فکر کردم شاید گشنه هست بخاطره مین رفتم ی شیر درست کردم بیچاره بچم تا الان ی شیره درست حسابی نخورده ( منظور مستر کوک شیره مادره 🤣🤣🤣🤣🤣)
یکم تست کردم دیدم خوبه زیاد داغ هم نبود دادم بهش داشت میخورد خیلی شبیه ات بود امروز با جیا میریم بهشت زهرا ( 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣) ( اینم بگم اون قبر تقلبی هست ات درستش کرده بیچاره کوک شما جادوگرها خیلی گاوین 🥲)
جیا شیرش رو خورد بغلش کردم تو بغلم هی میخندید منم ذوق میکردم بریم عسل بابا رو اماده کنیم....