وقتی پرستار بچش میشی پارت 1
علامن ها ( ا.ت + جیمین - لیا × )
(از زبان ا.ت )
اوف یک روز خسته کننده ی دیگه مثل همیشه پاشدم و رفتم سرویس اومدم صبحانم رو خوردم داشتم فیلم میدیم که گوشیم زنگ خورد ور داشتم دیدم که لیا هست خوبه اونو توی زندگیم دارم جوابش رو دادم
(مکالمه)
+سلام خوبی
× سلامممم خوبممم تو خوبیی
+یااا آروممم خوبم ممنون چیزی شده
×آره یادت گفتی که دنبال شغل میگردی
+ اهوم
× من برات پیدا کردم
+ چ.چیییی
×واا گفتم دیگه
+اوکیییی بگو چیکار باید کنم
× پرستار بچه شی
+ اوممم اوکی
×خب امروز شروع میشه از 1 ساعت دیگه و به این آدرس بیا ....
+ اوممممم اوکی بای
× بای
( پایان مکالمه)
خب وایی ساعت ۸ هست و ساعت ۹ باید اونجا باشم سریع رفتم لباسم رو پوشیدم میزارم و آرایش لایت کردم و کیفم رو بر داشتم خب بزن بریم
رفتم تاکسی گرفتم و رفتم جلوی یک عمارت پیاده شدیم حاجییی پشماممم پیاده شدم و وارد شدم یک خانم مسن اومد جلوم و
گفت : تو احتمالن ا.ت هستی ؟ نه ؟
+ بله خودم هستم
گفت : دخترم اتاق رئیس بالا سمت چپ رنگ سیاه هست
+ اوم ممنون اجوما
گفت : خواهش دخترم
رفتم بالا جلوی در سیاهه و در زدم صدای یک پسر جذاب میخور اومد و گفت بیام تو
(از زبان جیمین )
اوففف خیلی اعصابم خورده آرا تا الان ۶ تا پرستار عوض کرد و امروز یکی اومده اسمش ا.ت هست و مجرده دوست دارم ببینم قیافش رو توی همین فکرا بودم که صدای در اومد و گفتم بیا تو دیدم یک دختر اومد خیلی جذاب و کیوت بود
+ سلام من ا.ت هستم
- اوم خب سلام منم جیمین هستم
+ میشه بگید چیکار کنم ؟؟
- اوم اوک خب ببین توی راه رو یک اتاق رنگ صورتی هست برو توش دخترم اونجاس
+ اوکی .... فقط چی صداتون کنم
- اوم جیمین و اینقدر هم رسمی نباش
+ باشع
از زبان ا.ت
از اتاقش خارج شدم حاجی پشماممم چه جذاب بود ولش کن بابا اوممممم این اتاقه هستش در زدم و یک دختر بچه کیوت گفت بیا تو
و منم رفتم تو .....
شرط پارت بعد ۷لایک و ۹ تا کامنت
(از زبان ا.ت )
اوف یک روز خسته کننده ی دیگه مثل همیشه پاشدم و رفتم سرویس اومدم صبحانم رو خوردم داشتم فیلم میدیم که گوشیم زنگ خورد ور داشتم دیدم که لیا هست خوبه اونو توی زندگیم دارم جوابش رو دادم
(مکالمه)
+سلام خوبی
× سلامممم خوبممم تو خوبیی
+یااا آروممم خوبم ممنون چیزی شده
×آره یادت گفتی که دنبال شغل میگردی
+ اهوم
× من برات پیدا کردم
+ چ.چیییی
×واا گفتم دیگه
+اوکیییی بگو چیکار باید کنم
× پرستار بچه شی
+ اوممم اوکی
×خب امروز شروع میشه از 1 ساعت دیگه و به این آدرس بیا ....
+ اوممممم اوکی بای
× بای
( پایان مکالمه)
خب وایی ساعت ۸ هست و ساعت ۹ باید اونجا باشم سریع رفتم لباسم رو پوشیدم میزارم و آرایش لایت کردم و کیفم رو بر داشتم خب بزن بریم
رفتم تاکسی گرفتم و رفتم جلوی یک عمارت پیاده شدیم حاجییی پشماممم پیاده شدم و وارد شدم یک خانم مسن اومد جلوم و
گفت : تو احتمالن ا.ت هستی ؟ نه ؟
+ بله خودم هستم
گفت : دخترم اتاق رئیس بالا سمت چپ رنگ سیاه هست
+ اوم ممنون اجوما
گفت : خواهش دخترم
رفتم بالا جلوی در سیاهه و در زدم صدای یک پسر جذاب میخور اومد و گفت بیام تو
(از زبان جیمین )
اوففف خیلی اعصابم خورده آرا تا الان ۶ تا پرستار عوض کرد و امروز یکی اومده اسمش ا.ت هست و مجرده دوست دارم ببینم قیافش رو توی همین فکرا بودم که صدای در اومد و گفتم بیا تو دیدم یک دختر اومد خیلی جذاب و کیوت بود
+ سلام من ا.ت هستم
- اوم خب سلام منم جیمین هستم
+ میشه بگید چیکار کنم ؟؟
- اوم اوک خب ببین توی راه رو یک اتاق رنگ صورتی هست برو توش دخترم اونجاس
+ اوکی .... فقط چی صداتون کنم
- اوم جیمین و اینقدر هم رسمی نباش
+ باشع
از زبان ا.ت
از اتاقش خارج شدم حاجی پشماممم چه جذاب بود ولش کن بابا اوممممم این اتاقه هستش در زدم و یک دختر بچه کیوت گفت بیا تو
و منم رفتم تو .....
شرط پارت بعد ۷لایک و ۹ تا کامنت
۳.۲k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.