عشق مافیایی(جونگ کوک و ماریان)(p8)
میخواستم از اونجا برم که یهو.......
_کجا با این عجله
صداش آشنا بود برگشتم بله خودش بود جونگ کوک این چرا دست از سر من بر نمیداره
چی میخوای(عصبانی)
_فقط میخوام بدونم چرا داری میری
به تو ربطی نداره
_پس میرم به همه میگم
باشه میگم
_خب میشنوم
میخوام چند روز از اینجا دور باشم
_منم باهات میام
نمیشه
_چرا اونوقت
چون میخوام تنها باشم
_تورو خدا بزار بیام(کیوت)
اوووفففف باشه
_پس وایسا برم وسایلم رو جمع کنم(با ذوق)
اووووخییییی چقددد کیووتههه خدااا کثافت خرررر لعنتی جذاب(کثافت خر خودتی) نه نه نه اینا چین من دارم میگم خاک تو سرم نکنه عاشقش شدم نه بابا چی داری میگی برا خودت همینجوری داشتم با خودم کلنجار میرفتم که آقا بلاخره اومد
چه عجب اومدی
_😐
بیا بریم دیگه دیر شد
_وایسا ماشین...
نذاشتم حرفشو تموم کنه
فکر اونم کردم بیا
باهم از اونجا رفتیم
چند متر دیگه یه ماشین هست باید بریم سوار اون بشیم
_باشه
راه افتادیم و بلاخره رسیدیم به ماشین سوار شدیم و به سمت خونه راه افتادیم
*فلش بک وقتی رسیدن خونه*
_کجا با این عجله
صداش آشنا بود برگشتم بله خودش بود جونگ کوک این چرا دست از سر من بر نمیداره
چی میخوای(عصبانی)
_فقط میخوام بدونم چرا داری میری
به تو ربطی نداره
_پس میرم به همه میگم
باشه میگم
_خب میشنوم
میخوام چند روز از اینجا دور باشم
_منم باهات میام
نمیشه
_چرا اونوقت
چون میخوام تنها باشم
_تورو خدا بزار بیام(کیوت)
اوووفففف باشه
_پس وایسا برم وسایلم رو جمع کنم(با ذوق)
اووووخییییی چقددد کیووتههه خدااا کثافت خرررر لعنتی جذاب(کثافت خر خودتی) نه نه نه اینا چین من دارم میگم خاک تو سرم نکنه عاشقش شدم نه بابا چی داری میگی برا خودت همینجوری داشتم با خودم کلنجار میرفتم که آقا بلاخره اومد
چه عجب اومدی
_😐
بیا بریم دیگه دیر شد
_وایسا ماشین...
نذاشتم حرفشو تموم کنه
فکر اونم کردم بیا
باهم از اونجا رفتیم
چند متر دیگه یه ماشین هست باید بریم سوار اون بشیم
_باشه
راه افتادیم و بلاخره رسیدیم به ماشین سوار شدیم و به سمت خونه راه افتادیم
*فلش بک وقتی رسیدن خونه*
۱.۸k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.