طعم عشق پارت ۸
طعم عشق پارت ۸
رفت پایین و دید..
. : اووووووففففف چقدر این پسره خوشگلههههه عررررررر
سونیا رفت پایین کنار جونگ کوک وایستاد رو به پسره کرد و گفت
. : سلام میتونم بپرسم شما کی هستید؟
@ : سلام من برادر جونگ کوکم، فیلیکس ( این اسمو به دلیل کمبود اسم نوشتم 🙂😂)
سونیا هیچ جوابی نداد و همینطور با تَبَسُم به فیلیکس نگاه میکرد
جونگ کوک یک نگاهی به سونیا و فیلیکس کرد و گفت
، : خیلخب بسه دیگه بیاین بریم رو مبل بشینیم.
سونیا و فیلیکس. جونگ کوک رفتن روی مبل نشستن
، : سونیا تو برو بالا لباس خوابت رو عوض کن 😐
. : :/ اووووم باش
سونیا رفت توی اتاقش
جونگ کوک با عصبانیت رو به فیلیکس کرد و گفت
، : حق نداری به سونیا نزدیک بشی
@ : اووووو میبینم یک مافیا اینجا عاشق شده
، : اَه آره اصلا عاشق شدم مشکلیه؟
ویو سونیا
رفتم لباسمو عوض کردم داشتم از پله ها میومدم پایین که شنیدم جونگ کوک به فیلیکس گفت حق نداره به من نزدیک بشه و فیلیکس گفت ک مثل اینکه یک مافیا عاشق شدههههه . :عررررررر چییییییییی
اون یک مافیا یِ حااااااجیییییی
خیخب آروم بااااشششش چرا میترسی سونیا خودتم یک مافیایی اما اما نه اینجا توی آمریکاااا
باید وسایلمو جم کنمو برمم
بدو بدو از پله ها رفتم بالا و رفتم توی اتاقم و هرچی داشتمو برداشتم
ویو جونگ کوک
یهو دیدم سونیا از پله ها تند رفت توی اتاقش ینی حرفامونو فهمیید
ی نگاه ترسناک به فیلیکس کردمو بلند شدم و بدو بدو رفتم سمت اتاقش
ویو سونیا
یکهو در وا شد و جونگ کوک اومد و با عصبانیت بهم گفت....
آییی دستم کنده شده اینم از پارت 8 توروخدا لایک کنیدو درباره فیکم نظر بدین تا جمعه بعدی خدافزززز
رفت پایین و دید..
. : اووووووففففف چقدر این پسره خوشگلههههه عررررررر
سونیا رفت پایین کنار جونگ کوک وایستاد رو به پسره کرد و گفت
. : سلام میتونم بپرسم شما کی هستید؟
@ : سلام من برادر جونگ کوکم، فیلیکس ( این اسمو به دلیل کمبود اسم نوشتم 🙂😂)
سونیا هیچ جوابی نداد و همینطور با تَبَسُم به فیلیکس نگاه میکرد
جونگ کوک یک نگاهی به سونیا و فیلیکس کرد و گفت
، : خیلخب بسه دیگه بیاین بریم رو مبل بشینیم.
سونیا و فیلیکس. جونگ کوک رفتن روی مبل نشستن
، : سونیا تو برو بالا لباس خوابت رو عوض کن 😐
. : :/ اووووم باش
سونیا رفت توی اتاقش
جونگ کوک با عصبانیت رو به فیلیکس کرد و گفت
، : حق نداری به سونیا نزدیک بشی
@ : اووووو میبینم یک مافیا اینجا عاشق شده
، : اَه آره اصلا عاشق شدم مشکلیه؟
ویو سونیا
رفتم لباسمو عوض کردم داشتم از پله ها میومدم پایین که شنیدم جونگ کوک به فیلیکس گفت حق نداره به من نزدیک بشه و فیلیکس گفت ک مثل اینکه یک مافیا عاشق شدههههه . :عررررررر چییییییییی
اون یک مافیا یِ حااااااجیییییی
خیخب آروم بااااشششش چرا میترسی سونیا خودتم یک مافیایی اما اما نه اینجا توی آمریکاااا
باید وسایلمو جم کنمو برمم
بدو بدو از پله ها رفتم بالا و رفتم توی اتاقم و هرچی داشتمو برداشتم
ویو جونگ کوک
یهو دیدم سونیا از پله ها تند رفت توی اتاقش ینی حرفامونو فهمیید
ی نگاه ترسناک به فیلیکس کردمو بلند شدم و بدو بدو رفتم سمت اتاقش
ویو سونیا
یکهو در وا شد و جونگ کوک اومد و با عصبانیت بهم گفت....
آییی دستم کنده شده اینم از پارت 8 توروخدا لایک کنیدو درباره فیکم نظر بدین تا جمعه بعدی خدافزززز
۱۷.۹k
۱۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.