Ma reine : ملکهِ من♥️👸
Ma reine : ملکهِمن♥️👸
《۱هفته بعد》
رفتار فرزین هروز عجیب تر میشد مثلا هروز برام گل میخرید منو میبرد بیرون بوسم میکرد بغلم میکرد تند تند قربون صدقم میرفت و اینا برای من ک با شناختی ک ازش داشتم خیلی عجیب بود، منتظر فرزین بودم ک نهار بخوریم بریم پیش پوریا دارا، ک ایفون خونه رو زدن ورداشتم ک دیدم ایلین
بهدیس: تو اینجا چیکار میکنی؟
ایلین: دروا کن کارت دارم بهدیس
بهدیس: میام دم در کارتو بگو
رفتم دم در و در باز کردم و خودشو انداخت تو حیاط
بهدیس: هویییی چته؟
ایلین: فرزین خونست؟
بهدیس: نه
ایلین: امدم بگم اگر میخوای زنده بمونی از این خونه برو
بهدیس: باز نقشه جدیدته؟
ایلین: نقشه چی بهدیس فرزین اون کسی ک فکر میکنی نیست اون میخواد وقتی بچه به دنیا امد فرار کنه
بهدیس: بیا برو بیرون ایلین
ایلین: بهدیس اون بچه ک میخوای براش به دنیا بیاری رو بهش نده
بهدیس: برو بیرون بدو(باداد)
از خونم بیرونش کردم اخه داشت رو مخم میرفت، امدم زنگ زدم به فرزین
بهدیس:الو کجایی عشقم؟
فرزین: رسیدم دم در بیا
بهدیس: امدم
رفتم دم در دیدم امده سوار ماشین شدم
فرزین: سلام عشق زندگیم
بهدیس: سلام(سردی)
فرزین: چیزی شده؟
بهدیس:ایلین امده بود
فرزین:کی؟ غلط کرده دختره عنتر
بهدیس:گفت میخوای وقتی بچه امد فرار کنی بری؟ مگه تو نگفتی ک من تا اخر عمرت زنتم؟
فرزین:الانم میگم خشگلم الان تو حرف اون زنکه ک قبلا زن سابق شوهرت بوده رو قبول کردی؟
بهدیس:نکردم اگه کرده بودم الان اینجا کنارت نبودم
فرزین: عشقم من دوست دارم بهدیس تو همه زندگی منی و اینکه قراره چند وقته ۳ نفره بشیم من میخوام تو و اون بچه ک قراره در اینده بیاد تا همیشه کنار خودم داشته باشم
بازم دوباره با حرفاش خرم کرد حرکت کردیم و رسیدم خونه پوریا و دارا قراره بود کیمیا نرگس هم اونجا باشن رسیدم ک خیلی ذوق داشتم اخه الان دیگ وضع فرق میکرد من زن فرزین شده بودم و اینجوری کیمیا و نرگس باهام خوب رفتار میکردن، رسیدم ک اول با پوریا و دارا احوال پرسی کردیم بعد امدم با کیمیا احوال پرسی کنم دستشو کشید عقب من همنجور دستم مونده بود...
《۱هفته بعد》
رفتار فرزین هروز عجیب تر میشد مثلا هروز برام گل میخرید منو میبرد بیرون بوسم میکرد بغلم میکرد تند تند قربون صدقم میرفت و اینا برای من ک با شناختی ک ازش داشتم خیلی عجیب بود، منتظر فرزین بودم ک نهار بخوریم بریم پیش پوریا دارا، ک ایفون خونه رو زدن ورداشتم ک دیدم ایلین
بهدیس: تو اینجا چیکار میکنی؟
ایلین: دروا کن کارت دارم بهدیس
بهدیس: میام دم در کارتو بگو
رفتم دم در و در باز کردم و خودشو انداخت تو حیاط
بهدیس: هویییی چته؟
ایلین: فرزین خونست؟
بهدیس: نه
ایلین: امدم بگم اگر میخوای زنده بمونی از این خونه برو
بهدیس: باز نقشه جدیدته؟
ایلین: نقشه چی بهدیس فرزین اون کسی ک فکر میکنی نیست اون میخواد وقتی بچه به دنیا امد فرار کنه
بهدیس: بیا برو بیرون ایلین
ایلین: بهدیس اون بچه ک میخوای براش به دنیا بیاری رو بهش نده
بهدیس: برو بیرون بدو(باداد)
از خونم بیرونش کردم اخه داشت رو مخم میرفت، امدم زنگ زدم به فرزین
بهدیس:الو کجایی عشقم؟
فرزین: رسیدم دم در بیا
بهدیس: امدم
رفتم دم در دیدم امده سوار ماشین شدم
فرزین: سلام عشق زندگیم
بهدیس: سلام(سردی)
فرزین: چیزی شده؟
بهدیس:ایلین امده بود
فرزین:کی؟ غلط کرده دختره عنتر
بهدیس:گفت میخوای وقتی بچه امد فرار کنی بری؟ مگه تو نگفتی ک من تا اخر عمرت زنتم؟
فرزین:الانم میگم خشگلم الان تو حرف اون زنکه ک قبلا زن سابق شوهرت بوده رو قبول کردی؟
بهدیس:نکردم اگه کرده بودم الان اینجا کنارت نبودم
فرزین: عشقم من دوست دارم بهدیس تو همه زندگی منی و اینکه قراره چند وقته ۳ نفره بشیم من میخوام تو و اون بچه ک قراره در اینده بیاد تا همیشه کنار خودم داشته باشم
بازم دوباره با حرفاش خرم کرد حرکت کردیم و رسیدم خونه پوریا و دارا قراره بود کیمیا نرگس هم اونجا باشن رسیدم ک خیلی ذوق داشتم اخه الان دیگ وضع فرق میکرد من زن فرزین شده بودم و اینجوری کیمیا و نرگس باهام خوب رفتار میکردن، رسیدم ک اول با پوریا و دارا احوال پرسی کردیم بعد امدم با کیمیا احوال پرسی کنم دستشو کشید عقب من همنجور دستم مونده بود...
۹.۶k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.