رمان
اینم پارت بعد
P7
مینسو
بعد از تولد ظرفادو باهام داشتیم میشستیم ک جونگکوک کف مایع کشید رو دماغم من از سر لج دست کفیمو کردم ت موهاشو کل خونه داش میدوید دنبالم ک کف مایع رو بزنه ت صورتم منم ک مثل موش فرار میکردم تا اینکه خسته شدم اونم از فرصت استفارده کرد و برا ریش کشید منم ک ایستادم داشتم نگاهش میکردم ی لحظه غرق چشماش شدم اونم داشت ت چشمام نگاه میکرد ک نزدیک لبم شد منه از خدا خواسته نزدیکش شدم تو ل.ب ت ل.ب شدیم
کوک
یه لحظه فقط حواسم ب مینسو رفت و هیچی نمیفهمیدم ک یدفعه بو.سیدمش
انقدر غرق شده بودیم ک یادمون رفت لوله اب بازه ی لحظه یادم اومد بدو بدو منو مینسو رفتیم سمت لوله ی اب و بستیمش ظرفشویی پر از اب شده بود 😂
مینسو:وای خدا رحم کرد ها
کوک :اهوم
کوک :من ظرفارو میشورم ت برو کتابی ک تموم نشده رو بخون
مینسو:باشه
کوک
داشتم ظرفارو میشستم ک صدای جیغ مینسو اومد رفتم ببینم چیشده
کوک:چیشده
مینسو:سوسککککک
کوک:خب حالا مگه چیه
مینسو:بکششششش
کوک:نه گناه داره
مینسو:کوککککککک
کوک: ولی من هزینه بیمارستانشو نمیدم
مینسو: کوکککککک تروخدا
کوک: باشه بابا
میا
داشتم از اعصبانیت منفجر میشدم ک یه فکری زد ب سرم (میخوام یه روز ک عشق و حال میکنن با یه گولله کار مینسو رو تموم کنم دوباره مال کوک باشم)
(پرش زمانی)
صبح
کوک:مینسو اماده شدی؟
مینسو :اره بریم.امروز قرار ب ساحل بریم وای ک خیلی ذوق دارم ک با کوک دارم میرم ساحل و.... ادامه دارد
P7
مینسو
بعد از تولد ظرفادو باهام داشتیم میشستیم ک جونگکوک کف مایع کشید رو دماغم من از سر لج دست کفیمو کردم ت موهاشو کل خونه داش میدوید دنبالم ک کف مایع رو بزنه ت صورتم منم ک مثل موش فرار میکردم تا اینکه خسته شدم اونم از فرصت استفارده کرد و برا ریش کشید منم ک ایستادم داشتم نگاهش میکردم ی لحظه غرق چشماش شدم اونم داشت ت چشمام نگاه میکرد ک نزدیک لبم شد منه از خدا خواسته نزدیکش شدم تو ل.ب ت ل.ب شدیم
کوک
یه لحظه فقط حواسم ب مینسو رفت و هیچی نمیفهمیدم ک یدفعه بو.سیدمش
انقدر غرق شده بودیم ک یادمون رفت لوله اب بازه ی لحظه یادم اومد بدو بدو منو مینسو رفتیم سمت لوله ی اب و بستیمش ظرفشویی پر از اب شده بود 😂
مینسو:وای خدا رحم کرد ها
کوک :اهوم
کوک :من ظرفارو میشورم ت برو کتابی ک تموم نشده رو بخون
مینسو:باشه
کوک
داشتم ظرفارو میشستم ک صدای جیغ مینسو اومد رفتم ببینم چیشده
کوک:چیشده
مینسو:سوسککککک
کوک:خب حالا مگه چیه
مینسو:بکششششش
کوک:نه گناه داره
مینسو:کوککککککک
کوک: ولی من هزینه بیمارستانشو نمیدم
مینسو: کوکککککک تروخدا
کوک: باشه بابا
میا
داشتم از اعصبانیت منفجر میشدم ک یه فکری زد ب سرم (میخوام یه روز ک عشق و حال میکنن با یه گولله کار مینسو رو تموم کنم دوباره مال کوک باشم)
(پرش زمانی)
صبح
کوک:مینسو اماده شدی؟
مینسو :اره بریم.امروز قرار ب ساحل بریم وای ک خیلی ذوق دارم ک با کوک دارم میرم ساحل و.... ادامه دارد
۷.۹k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.