عشق ابدی پارت ۷۳
عشق ابدی پارت ۷۳
ویو کوک
دیگه تحمل نداشتم
کوک : یانگگگگ(داد)
یانگ : بلههه؟(بلند)
کوک : بیا دیگه ، فیلم تموم شد(داد)
یانگ : الان میام(بلند)
۵ مین گذشت و هیچکدوم نیومدن
-چته کوک؟ چرا هی نگا میکنی؟ میان دیگه(آروم)
کوک : اگر میخواستن بیان میومدن . چرا اصن باید اون دوتا تو اتاق باشن؟(حرصی و آروم)
- آها پس مشکل شما وجود یانگ در کنار بیبی تهیونگِته..(لبخند شیطانی)
کوک : خفه شو . چی...چی میگی؟(آروم و عصبی)
-باشه شما که اصلا بخاطر این عصبی نیستین (لبخند ملیح)
دروغ چرا بخاطر همین بود ؛ من عاشق تهیونگ شده بودم . درسته که عشقم همجنسم بود ، اما واقعا برام مهم نبود ...
دیگه تحمل نداشتم بلند شدم رفتم سمت اتاق ته ؛ همین که در رو باز کردم یانگ اومد بیرون
متعجب نگاهم میکرد ؛ کردمش تو اتاق و در رو بستم .
کوک : این جا چیکار میکردی؟(عصبی)
یانگ : چ...چی؟(تعجب)
کوک : میگم تو اینجا چیکار میکردی؟؟ تهیونگ کجاست؟(عصبی)
یانگ : تو...تو حمومه
ویو کوک
دیگه تحمل نداشتم
کوک : یانگگگگ(داد)
یانگ : بلههه؟(بلند)
کوک : بیا دیگه ، فیلم تموم شد(داد)
یانگ : الان میام(بلند)
۵ مین گذشت و هیچکدوم نیومدن
-چته کوک؟ چرا هی نگا میکنی؟ میان دیگه(آروم)
کوک : اگر میخواستن بیان میومدن . چرا اصن باید اون دوتا تو اتاق باشن؟(حرصی و آروم)
- آها پس مشکل شما وجود یانگ در کنار بیبی تهیونگِته..(لبخند شیطانی)
کوک : خفه شو . چی...چی میگی؟(آروم و عصبی)
-باشه شما که اصلا بخاطر این عصبی نیستین (لبخند ملیح)
دروغ چرا بخاطر همین بود ؛ من عاشق تهیونگ شده بودم . درسته که عشقم همجنسم بود ، اما واقعا برام مهم نبود ...
دیگه تحمل نداشتم بلند شدم رفتم سمت اتاق ته ؛ همین که در رو باز کردم یانگ اومد بیرون
متعجب نگاهم میکرد ؛ کردمش تو اتاق و در رو بستم .
کوک : این جا چیکار میکردی؟(عصبی)
یانگ : چ...چی؟(تعجب)
کوک : میگم تو اینجا چیکار میکردی؟؟ تهیونگ کجاست؟(عصبی)
یانگ : تو...تو حمومه
۲.۲k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.