🖇فراز و نشیب 🖇...PART ¹³
V... RHS:
ارسلان: دیانا
دیانا: تو اینجا چیکار میکنی
ارسلان: اومدم....
دیانا: چرا به حرفام گوش دادی 😭😭
ارسلان: چیزی نشده پاشو
دیانا : ولم کن 😭
ارسلان: بغلش کردم و دیدم داره تو بغلم گریه میکنه
دیانا: تو بغلش حس آرامش داشتم نمیدونمچرا ولی هرچی گریه بود کردم
ارسلان: به طرف ماشین بردمش و گذاشتمش تو ماشین
دیانا: سرمو به پنجره تکیه دادم و اشک ریختم
ارسلان: گریه نکن
دیانا: ....
ارسلان: میگم گریه نکن دیگه همچی درست میشه خب اینقدر خودتو ناراحت نکن
دیانا: کاش مامانم منو با خودش میبرد
ارسلان: اینجوری نگو
دیانا: من چقدر بدبختم 😭😭
ارسلان : زدم کنار ... سرشو گذاشتم رو سینم و به خودم فشارش دادم
دیانا: باید برم دنبال خونه
ارسلان: خونه برا چی
دیانا: صابخونه بیرونم میکنه مطمئنم
ارسلان: دیانا
دیانا: تو اینجا چیکار میکنی
ارسلان: اومدم....
دیانا: چرا به حرفام گوش دادی 😭😭
ارسلان: چیزی نشده پاشو
دیانا : ولم کن 😭
ارسلان: بغلش کردم و دیدم داره تو بغلم گریه میکنه
دیانا: تو بغلش حس آرامش داشتم نمیدونمچرا ولی هرچی گریه بود کردم
ارسلان: به طرف ماشین بردمش و گذاشتمش تو ماشین
دیانا: سرمو به پنجره تکیه دادم و اشک ریختم
ارسلان: گریه نکن
دیانا: ....
ارسلان: میگم گریه نکن دیگه همچی درست میشه خب اینقدر خودتو ناراحت نکن
دیانا: کاش مامانم منو با خودش میبرد
ارسلان: اینجوری نگو
دیانا: من چقدر بدبختم 😭😭
ارسلان : زدم کنار ... سرشو گذاشتم رو سینم و به خودم فشارش دادم
دیانا: باید برم دنبال خونه
ارسلان: خونه برا چی
دیانا: صابخونه بیرونم میکنه مطمئنم
۲۲.۴k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.