گروگان عشق
پارت 10
.
.
.
کوک ویو:
تهیونگ حالش خوب نبود نشسته بود و سرشو بین دوتا دستاش فشار میداد و به زمین خیره شده بود نشستم کنارش گفتم:تهیونگ توی راه ماوی بیهوش شد؟ *اروم* گفت:نه *بغض*
*3 ساعت بعد*
-سه ساعت تو اتاق عمله پس چرا نمیاد ای خدا... در باز شد و ماوی رو اوردن بیرون بیهوش بود رفتم سمت دکتر گفتم:اقای دکتر حالش چطوره؟ گفت:خوبه خوشبختانه تونستیم درمانشون کنیم کوک گفت:میتونیم ببریمش خونه دکتر گفت:خیر فعلا تا دوروز باید اینجا باشن گفتم:کی به هوش میاد گفت:2 یا 3 ساعت دیگه گفتم:مچکرم و رفت نشستم رو صندلی و یه نفس عمیقی کشیدم چشمامو بستم که کم کم خوابم برد
*3 ساعت بعد*
با صدای کوک بیدار شدم گفت:تهیونگ بیدارشو ماوی بیدار شده*لبخند* گفتم:واقعا دویدم رفتم تو اتاق که دیدم داره با
ببخشید که این پارت کم بود شاید یکی دیگه هم بزارم💜👋🙏
.
.
.
کوک ویو:
تهیونگ حالش خوب نبود نشسته بود و سرشو بین دوتا دستاش فشار میداد و به زمین خیره شده بود نشستم کنارش گفتم:تهیونگ توی راه ماوی بیهوش شد؟ *اروم* گفت:نه *بغض*
*3 ساعت بعد*
-سه ساعت تو اتاق عمله پس چرا نمیاد ای خدا... در باز شد و ماوی رو اوردن بیرون بیهوش بود رفتم سمت دکتر گفتم:اقای دکتر حالش چطوره؟ گفت:خوبه خوشبختانه تونستیم درمانشون کنیم کوک گفت:میتونیم ببریمش خونه دکتر گفت:خیر فعلا تا دوروز باید اینجا باشن گفتم:کی به هوش میاد گفت:2 یا 3 ساعت دیگه گفتم:مچکرم و رفت نشستم رو صندلی و یه نفس عمیقی کشیدم چشمامو بستم که کم کم خوابم برد
*3 ساعت بعد*
با صدای کوک بیدار شدم گفت:تهیونگ بیدارشو ماوی بیدار شده*لبخند* گفتم:واقعا دویدم رفتم تو اتاق که دیدم داره با
ببخشید که این پارت کم بود شاید یکی دیگه هم بزارم💜👋🙏
۳.۵k
۱۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.