پارت = ۲۷
تقاص دوستی
_کار اشتباهی کردی.
با یکی از دستاش کمرمو گرفت و به خودش چسبوندتم و با اون یکی دستش گردنمو و لبشو کوبوند به لبم ، خیلی محکم میک میزد . خودمو عقب میکشیدم مشت محکم به قفسه سینش میکوبیدم ولی انگار فایده نداشت ، صدام به حالت مبهم میومد .
+ول کن عوضی (خیلی اروم و مبهم )
و بعدش لبمو گاز گرفت تا دیگه ول نخورم ، برام فرقی نداشت ، تو این وضعیت فقط میخواستم ازش جدا بشم ، چرا همه ی بدبخیا برای منه .
سرشو اورد بالا ، ولم کرده بود .
_واقعا دارم تعجب میکنم چرا از لبت خون نمیاد ، قبلیا تو همون ثانیه اول غرق خون بودن .
+ولم کن روانی ، از همون اولشم معلوم بود ، تا حالا چنتا دختر زیرت جون دادن .
_نمیدونم زیاد بودن ، ۲۰تا ، ۳۰ تا تاحالا نشمردم .
خم شده بودم و نفس میکشیدم و لبمو پاک میکردم .
+هول .
_اره هولم ولی برای تو .
_بیا بریم خونمونو ببینیم .
درو باز کرد .
+من باهات هیچ جا نمیرم ، من میرم پیش اما .
وایسادم ورفتم سمت در و رفتم بیرون از اتاق .
وایییی چقدر اینجا بزرگه ، در خروج کجاس .
_پیدا کردی به منم نشون بده .
جونگکوکو دیدم که داشت از پله ها میرفت بالا .
_چرا مثل جغد به من ذول زدی ، اگه پشیمون شدی من توی این اتاقم. شاید بخشیدمت .
+برو بمیر بابا ، من هیچ کار اشتباهی نکردم که بخوام معذرت خواهی بکنم .شده کل شب دنبال در خروج بگردم این کارو میکنم .
درحالی که داشت از در اتاق میرفت تو گفت .
_موفق باشی خوشگلم .
ادامه دارد......
_کار اشتباهی کردی.
با یکی از دستاش کمرمو گرفت و به خودش چسبوندتم و با اون یکی دستش گردنمو و لبشو کوبوند به لبم ، خیلی محکم میک میزد . خودمو عقب میکشیدم مشت محکم به قفسه سینش میکوبیدم ولی انگار فایده نداشت ، صدام به حالت مبهم میومد .
+ول کن عوضی (خیلی اروم و مبهم )
و بعدش لبمو گاز گرفت تا دیگه ول نخورم ، برام فرقی نداشت ، تو این وضعیت فقط میخواستم ازش جدا بشم ، چرا همه ی بدبخیا برای منه .
سرشو اورد بالا ، ولم کرده بود .
_واقعا دارم تعجب میکنم چرا از لبت خون نمیاد ، قبلیا تو همون ثانیه اول غرق خون بودن .
+ولم کن روانی ، از همون اولشم معلوم بود ، تا حالا چنتا دختر زیرت جون دادن .
_نمیدونم زیاد بودن ، ۲۰تا ، ۳۰ تا تاحالا نشمردم .
خم شده بودم و نفس میکشیدم و لبمو پاک میکردم .
+هول .
_اره هولم ولی برای تو .
_بیا بریم خونمونو ببینیم .
درو باز کرد .
+من باهات هیچ جا نمیرم ، من میرم پیش اما .
وایسادم ورفتم سمت در و رفتم بیرون از اتاق .
وایییی چقدر اینجا بزرگه ، در خروج کجاس .
_پیدا کردی به منم نشون بده .
جونگکوکو دیدم که داشت از پله ها میرفت بالا .
_چرا مثل جغد به من ذول زدی ، اگه پشیمون شدی من توی این اتاقم. شاید بخشیدمت .
+برو بمیر بابا ، من هیچ کار اشتباهی نکردم که بخوام معذرت خواهی بکنم .شده کل شب دنبال در خروج بگردم این کارو میکنم .
درحالی که داشت از در اتاق میرفت تو گفت .
_موفق باشی خوشگلم .
ادامه دارد......
۱.۲k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.