وقتی میری بار پارت ۲۰
* پرش زمانی به وقتی دکتر اومد )
دکتر = خب راستش به شکمش یه تیر خورده بود ولی چون تفنگ ساچمه ای بوده خونریزی زیاد بوده ولی الان تیر رد در اوردم و بخیه زدم پانسمان کردم یادتون باشه هر روز بعد از خوابیدن و قبل از خوابیدن باید پانسمان عوض شه
+ دکتر الان حالش خوبه می تونم ببینمش ( بغض )
دکتر= حالش بهتره ولی توی سرمش خواباور ریختم که بتونه یزره بخوابه و استراحت کنه که دردش عذیتش نکنه
+ آقا دکتره قل میدی خوب شه ؟( با بغص ، کیوت )
÷ ا.ت دورت بگردم جانکوک خیلی قویه اون خوب میشه
+ قل میدین بهم ؟ اگه خوب نشد چی ؟
& ا.ت قشنگم اون فقط تیر خورده مگه تو وقتی که ۱۶ سالت بود به شکمت تیر نخورد ؟
+ چرا ( بغض و اشک )
& بیا بغلم ( ا.ت رو برآید بغل می کنه میزاره توی خونه و بعد میزارتش تو تخت و بعدم روش پتو می کشه سرشو بوس می کنه ) خوب بخوابی عزیزم
* پرش زمانی به فردا *
* ا.ت ویو *
صبح بلند شدم و یاد دیشب افتادم و گریهم گرفت ولی یهو به خودم اومدم و گفتم با گریه کردن من حال کوک خوب نمیشه ساعت رو نگاه کردم ساعت ۶ و نیم بود بلند شدم رفتم دستشویی موهامو بستم یه لباس پوشیدم در آخر هم یه ریمل و یه لیپگلاس و عطر زدم رفتم بیرون خرید
* پرش زمانی به وقتی که برگشت *
همه چی خریدن تا بتونم بدن کوک رو سالم کنم
رفتم تو اتاقش دیدن خوابه خواستم در رو ببندم دیدم صدام کرد _ ا.ت ( خیلی ضعیف )
+ جانم کوکی من ( با بغض )
_ گریه نکن خب ؟ من حالم خوب میشه این اولین باری نیست که شلیک گلوله می خوره بهم
+قل ؟
_ قل میدم قشنگم تازه شما هم یه قلی به من دادی به خاطر اون قل هم که شده حالم خوب میشه
+ بی ادب
_ راستی امروز صبح کجا رفته بودی؟
+ رفتم کلی میوه سبزیجات و شربت و تخم مرغ و ..... گرفتم که بدن تقویت بشه الامم می خوام برات سوپ درست کنم
_ یه وقت بد تر نمیرم با سوپت
+ زنگ بزن هیون بپرس که چقدر دست پختم خوبه
_ شوخی کردم ( دست ا.ت رو می بوسه )
_ هنوز جرئت حقیقت رو یادم نرفته
+ ۱من مست بودم ۲ همش بازی بود
_ نه تلافیشو در میارم
+ تو هم با لیا گرم گرفتی
_ اون هرز.ه خودشو می چسبوند بهم
+ من نمیدونم
_ تو هم دستتو انداختی دور گردن فیلیکس و فیلیکس هم دستشو انداخت دور کمرت
+من بهش گفتم
_ اونوقت چرا؟
+ چون لجم گرفته بود به لیا نزدیک شده بودی
_ حسودی کردی ؟
+ ارهه اونم خیلیی
_ ( ا.ت رو می کشه تو بغلش ) اون زنم نیست ولی تو زنمی پس نیازی به حسادت نیست
+ نکن دردت می گیره
_ وقتی با تو ام همهی دردام خوب میشه
+باشه حالا ولم کن برم یه غذای خوشمزه درست کنم ( لپ کوک رو میبوسه )
.............................................................................
بوسس
دکتر = خب راستش به شکمش یه تیر خورده بود ولی چون تفنگ ساچمه ای بوده خونریزی زیاد بوده ولی الان تیر رد در اوردم و بخیه زدم پانسمان کردم یادتون باشه هر روز بعد از خوابیدن و قبل از خوابیدن باید پانسمان عوض شه
+ دکتر الان حالش خوبه می تونم ببینمش ( بغض )
دکتر= حالش بهتره ولی توی سرمش خواباور ریختم که بتونه یزره بخوابه و استراحت کنه که دردش عذیتش نکنه
+ آقا دکتره قل میدی خوب شه ؟( با بغص ، کیوت )
÷ ا.ت دورت بگردم جانکوک خیلی قویه اون خوب میشه
+ قل میدین بهم ؟ اگه خوب نشد چی ؟
& ا.ت قشنگم اون فقط تیر خورده مگه تو وقتی که ۱۶ سالت بود به شکمت تیر نخورد ؟
+ چرا ( بغض و اشک )
& بیا بغلم ( ا.ت رو برآید بغل می کنه میزاره توی خونه و بعد میزارتش تو تخت و بعدم روش پتو می کشه سرشو بوس می کنه ) خوب بخوابی عزیزم
* پرش زمانی به فردا *
* ا.ت ویو *
صبح بلند شدم و یاد دیشب افتادم و گریهم گرفت ولی یهو به خودم اومدم و گفتم با گریه کردن من حال کوک خوب نمیشه ساعت رو نگاه کردم ساعت ۶ و نیم بود بلند شدم رفتم دستشویی موهامو بستم یه لباس پوشیدم در آخر هم یه ریمل و یه لیپگلاس و عطر زدم رفتم بیرون خرید
* پرش زمانی به وقتی که برگشت *
همه چی خریدن تا بتونم بدن کوک رو سالم کنم
رفتم تو اتاقش دیدن خوابه خواستم در رو ببندم دیدم صدام کرد _ ا.ت ( خیلی ضعیف )
+ جانم کوکی من ( با بغض )
_ گریه نکن خب ؟ من حالم خوب میشه این اولین باری نیست که شلیک گلوله می خوره بهم
+قل ؟
_ قل میدم قشنگم تازه شما هم یه قلی به من دادی به خاطر اون قل هم که شده حالم خوب میشه
+ بی ادب
_ راستی امروز صبح کجا رفته بودی؟
+ رفتم کلی میوه سبزیجات و شربت و تخم مرغ و ..... گرفتم که بدن تقویت بشه الامم می خوام برات سوپ درست کنم
_ یه وقت بد تر نمیرم با سوپت
+ زنگ بزن هیون بپرس که چقدر دست پختم خوبه
_ شوخی کردم ( دست ا.ت رو می بوسه )
_ هنوز جرئت حقیقت رو یادم نرفته
+ ۱من مست بودم ۲ همش بازی بود
_ نه تلافیشو در میارم
+ تو هم با لیا گرم گرفتی
_ اون هرز.ه خودشو می چسبوند بهم
+ من نمیدونم
_ تو هم دستتو انداختی دور گردن فیلیکس و فیلیکس هم دستشو انداخت دور کمرت
+من بهش گفتم
_ اونوقت چرا؟
+ چون لجم گرفته بود به لیا نزدیک شده بودی
_ حسودی کردی ؟
+ ارهه اونم خیلیی
_ ( ا.ت رو می کشه تو بغلش ) اون زنم نیست ولی تو زنمی پس نیازی به حسادت نیست
+ نکن دردت می گیره
_ وقتی با تو ام همهی دردام خوب میشه
+باشه حالا ولم کن برم یه غذای خوشمزه درست کنم ( لپ کوک رو میبوسه )
.............................................................................
بوسس
۶.۸k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.