من از یک جایی به بعد سعی کردم یاد بگیرم که به فکر روز مبا

من از یک جایی به بعد سعی کردم یاد بگیرم که به فکر روز مبادا نباشم.
لنگه کفش‌ها را دور بیندازم و پابرهنه راه رفتن را در بیابان تمرین کنم. سعی کردم یاد بگیرم که بجای ماندن، برای رفتن آماده باشم. یاد بگیرم که اگر زمان عزیمت فرارسید، وسایلم - باقی‌مانده‌هایم - را بتوانم بار یک کوله کوچک کنم و بروم.... #دریا #جنوب