فیک مربی سگه من پارت ۱۲:
فیک مربی سگه من پارت ۱۲:
که یکدفعه در باز شد و کوک اومد داخله اتاق پرو
ا،ت میخواست حیق بزنه که سریع کوک دستشو جلوی دهنه ا،ت گذاشت
کوک:دستمو برمیداریم اما جیغ نکش لطفا(با ترس)
ا،ت:سر تکون دادن
کوک دستشو از روی دهنه ا،ت برداشت
(بچه ها چون اتاق پرو کوچیک بود این دوتا خیلی نزدیک بهم بودن)
کوک:معذرت میخوام که یهویی وارد شدم اما ارمیا اومدن اینجا(با صدای کم)
ا،ت:آرمی ها؟
کوک:اره طرفدارام اونا هرجا برم دنبالم میاین
ا،ت:چقدر ترسناک
کوک:همینطوره
یک دفعه کوک نگاهش روی بدنه ا،ت افتاد که ا،ت فهمید و سریع چشمای کوک رو بست:
ا،ت:بی حیا
کوک:خنده
ا،ت: خنده نداره ایششش
همینطور که ا،ت داشت غر میزد یک دفعه کوک دستشو پشته کمره ا،ت گذاشت و به خودش نزدیک کرد
کوک:اینقدر غر نزن الان پیدامون میکنن
ا،ت:دوست دارم غر بزنم میخوای چطوری ساکتم کنی
کوک:مطمعنی میخوای ساکتت کنم؟
ا،ت:اگر نمیخوای گیر بیوفتی
یک دفعه کوک محکم لبای ا،ت رو بوسید ا،ت توی شوک بود
و همکاری نمی کرد که کوک ازش جدا شد
ا،ت که تازه ماجرا رو بفمیده بود با سرعت دستشو جلوی دهنش
گرفت و گفت:
ا،ت:تو تو چیکار کردی؟
کوک:من من(دستپاچه)
ا،ت:دیگه اینکارو نکن
کوک:معذرت میخوام
بعد از چند دقیقه که اون دوتا توی اتاق پرو بودند کوک اومد بیرون تا ا،ت بتونه لباسشو بپوشه
بعد از چند دقیقه این دوتا خریداشونو کردند و رفتند عمارته کوک
نظرتون دربارهی این پارت هیجانی چی بود؟حتما کامنت کنید
که یکدفعه در باز شد و کوک اومد داخله اتاق پرو
ا،ت میخواست حیق بزنه که سریع کوک دستشو جلوی دهنه ا،ت گذاشت
کوک:دستمو برمیداریم اما جیغ نکش لطفا(با ترس)
ا،ت:سر تکون دادن
کوک دستشو از روی دهنه ا،ت برداشت
(بچه ها چون اتاق پرو کوچیک بود این دوتا خیلی نزدیک بهم بودن)
کوک:معذرت میخوام که یهویی وارد شدم اما ارمیا اومدن اینجا(با صدای کم)
ا،ت:آرمی ها؟
کوک:اره طرفدارام اونا هرجا برم دنبالم میاین
ا،ت:چقدر ترسناک
کوک:همینطوره
یک دفعه کوک نگاهش روی بدنه ا،ت افتاد که ا،ت فهمید و سریع چشمای کوک رو بست:
ا،ت:بی حیا
کوک:خنده
ا،ت: خنده نداره ایششش
همینطور که ا،ت داشت غر میزد یک دفعه کوک دستشو پشته کمره ا،ت گذاشت و به خودش نزدیک کرد
کوک:اینقدر غر نزن الان پیدامون میکنن
ا،ت:دوست دارم غر بزنم میخوای چطوری ساکتم کنی
کوک:مطمعنی میخوای ساکتت کنم؟
ا،ت:اگر نمیخوای گیر بیوفتی
یک دفعه کوک محکم لبای ا،ت رو بوسید ا،ت توی شوک بود
و همکاری نمی کرد که کوک ازش جدا شد
ا،ت که تازه ماجرا رو بفمیده بود با سرعت دستشو جلوی دهنش
گرفت و گفت:
ا،ت:تو تو چیکار کردی؟
کوک:من من(دستپاچه)
ا،ت:دیگه اینکارو نکن
کوک:معذرت میخوام
بعد از چند دقیقه که اون دوتا توی اتاق پرو بودند کوک اومد بیرون تا ا،ت بتونه لباسشو بپوشه
بعد از چند دقیقه این دوتا خریداشونو کردند و رفتند عمارته کوک
نظرتون دربارهی این پارت هیجانی چی بود؟حتما کامنت کنید
۱۹.۸k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.