p¹⁰
_نینا بعد از گفتن خیله خب،یه برگه از دفترچه خاطرات یونا در میاره..
اما الان میگید،اونو از کجا اورده؟
-فلشبکبه۳سالپیش،موقعتشیعجنازهیونا-
-نینا-
خاله خیلی ناراحت بود..اما من مطمئن بودم کت یونا نمرده..
رفتم دفترچه خاطرات یونا رو پیدا کردم و شروع کردم به خوندن...
_دختر که رسید به صفحه ای که یونا توش نوشته بود از نینا خوشش نمیاد و میخاسته چیکار کنه،بغض جلوی دیدش رو گرفت..
بعد یه صفحه،نقشه بین یونا و مکس و دید..
برای همین با مکس جور شد تا بفهمه چی به چیه..
-زمانحال-
_نینا همون برگه هارو به کوک نشون داد و کوک شروع کرد به خوندن..واقعا هم دست خط یونا بود و تاریخ بالاش زده شده بود..!
پس شکی نبود که همه چی درسته..
بعد از اینکه هر دو رو خوند،اخماش رفت توهم..
سرشو اورد بالا که دید نینا بیهوشه..
ولی..یونا پیش کوک بود..
جونگکوک«زنگ بزن اورژانس.....
جونگکوک«بدووو(داد)
-بیمارستان-
دکتر«ببخشید ولی ایشون از کسی کتک میخوره؟(اروم)
جونگکوک«خب..بله..
دکتر«خب ایشون بدن ضعیفی دارن و زود از حال میرن..البته بعد تقریبا نیم ساعت که ضربه بهشون میخوره،تازه اینجوری میشن..
جونگکوک«اها...خیلی ممنون..کی میتونه مرخص بشه؟
دکتر«خب ایشون الان که بهوش بیان میتونن مرخص بشن..
جونگکوک«بله ممنون..
یونا«چیشد عشقم؟
جونگکوک«برو اونور دختره ی هر.زه..ازت متنفرم!
یونا«چی؟
جونگکوک«(پوزخند)..یقه اسکیت رو باید محکم تر میکردی..جای هیکی ها معلومه!
یونا«چ..چی؟؟
شرایطپارتبعد:
⁸⁰تالایکوکامنت..
(والاخیلیخوبدارینپیشمیرین..ببینمشرایطشومیرسونید؟😌✨)
اما الان میگید،اونو از کجا اورده؟
-فلشبکبه۳سالپیش،موقعتشیعجنازهیونا-
-نینا-
خاله خیلی ناراحت بود..اما من مطمئن بودم کت یونا نمرده..
رفتم دفترچه خاطرات یونا رو پیدا کردم و شروع کردم به خوندن...
_دختر که رسید به صفحه ای که یونا توش نوشته بود از نینا خوشش نمیاد و میخاسته چیکار کنه،بغض جلوی دیدش رو گرفت..
بعد یه صفحه،نقشه بین یونا و مکس و دید..
برای همین با مکس جور شد تا بفهمه چی به چیه..
-زمانحال-
_نینا همون برگه هارو به کوک نشون داد و کوک شروع کرد به خوندن..واقعا هم دست خط یونا بود و تاریخ بالاش زده شده بود..!
پس شکی نبود که همه چی درسته..
بعد از اینکه هر دو رو خوند،اخماش رفت توهم..
سرشو اورد بالا که دید نینا بیهوشه..
ولی..یونا پیش کوک بود..
جونگکوک«زنگ بزن اورژانس.....
جونگکوک«بدووو(داد)
-بیمارستان-
دکتر«ببخشید ولی ایشون از کسی کتک میخوره؟(اروم)
جونگکوک«خب..بله..
دکتر«خب ایشون بدن ضعیفی دارن و زود از حال میرن..البته بعد تقریبا نیم ساعت که ضربه بهشون میخوره،تازه اینجوری میشن..
جونگکوک«اها...خیلی ممنون..کی میتونه مرخص بشه؟
دکتر«خب ایشون الان که بهوش بیان میتونن مرخص بشن..
جونگکوک«بله ممنون..
یونا«چیشد عشقم؟
جونگکوک«برو اونور دختره ی هر.زه..ازت متنفرم!
یونا«چی؟
جونگکوک«(پوزخند)..یقه اسکیت رو باید محکم تر میکردی..جای هیکی ها معلومه!
یونا«چ..چی؟؟
شرایطپارتبعد:
⁸⁰تالایکوکامنت..
(والاخیلیخوبدارینپیشمیرین..ببینمشرایطشومیرسونید؟😌✨)
۳۶.۷k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.