شوهر سخت گیر من پارت۶
شوهر سخت گیر من پارت۶
____________________________________
کوک:
چرا
ا/ت:
چون ازش خوشم نمیاد
کوک: باشه بریم
ا/ت: بریم
با کوک رفتم پایین
و سر میز نشستیم
_پسرم کارای شرکت
چطور پیش میره
کوک:خوب پیش میره
داشتم غذامو میخوردم که کوک صداش بلند شد
کوک:مامان ما دیگه میریم
اتاقمون غذامون تموم شد
ا/ت:اما من هنوز نخوردم
کوک:پاشو کلی کار داریم
+پسرم بشین هیچی که نخوردی
÷اره جونگکوک
کوک:ا/ت اون پرونده ها
کجان
ا/ت:کدوم
نمیدونم منطورش چی بود
کوک:بهت گفته بودم که
که ایند گفت منظورشو
فهمیدم
ا/ت:عزیزم تو کشوی
سمت راست اولی
کوک:من پیداش نمیکنم
خودت بیا زود باش
مجبور شدم باهاش برم
و رفتیم اتاقمون
____________________________________
کوک:بهت که گفته بودم
ا/ت:کوک الان وقت این
کارا نیست
کوک:پس کی دو ماه میشه
بهت میگم من بچه میخام
ولی میگی نه
ولی الان بهت گدش نمیکنم
اینو که گفت من انداخت
رو تختو...(الصلوات....)
____________________________________
"صبح"
"ا/ت ویو"
اهع بازم صبح بازم کار
اییششش بلند شدم ولی
جونگکوک نبود بی معرفت
ا/ت:
اییی زیر دلم درد میکنه
جونگکوک وح*شی
بگذریم کاریه که شده
رفتم یه دوش اب گرم
گرفتم و اومدم موهامو
خشک کردم لباسمو پوشیدم
موهامو شونه کردم به
پوستم رسیدم
از کشو یه مسکن
برداشتمو خوردم
و رفتم پایین
ا/ت:
تعجب اوره کسی نیست
؟:خانوم بیدار شدین
ا/ت:بقیه کجان
؟:خانومو اقا اتاقشونن
خانوم رادیکا رفتن شرکت
اقای جونگکوک
ا/ت:برای چی؟
؟:برای اینکه نهارشونو ببرن
ا/ت:مگه ساعت چنده
؟:خانوم شما دیر
بیدار شدین الان
ساعت ۱۲ طهر
ا/ت:چیی
یعنی من این همه خوابیدم
؟:بله
ا/ت:میتونی بری
؟:چشم
خدمتکار رفت
____________________________________
اون رادیکای اشغال
کیه که برای شوهر من
نهار میبره حالا نشونت
میدم وایسا تماشا کن
رادیکا خانوم
____________________________________
"شب"
رادیکا نشسته بود رو مبل
÷جونگکوک
کوک:بله
÷میشه بیایی
کوک:باشه
کوک رفت سمت رادیکا
÷بنظرت کدوم رنگ
همینطوری داشتن
حرف میزدن و اون
رادیکا زیادی چسپید
به کوک
ا/ت هم که حرصش
گرفته بود
____________________________________
"ا/ت ویو"
رادیکا کوک رو صدا زد
رادیکا داشت دیگه زیادی
به کوک میچسپید
حرصم گرفته بود و
رفتم پیششون و رادیکا
و کوک یکم جدا کردم
و بینشون نشستم
ا/ت:
بنظرمن این رنگ بنفشه
بیشتر بهش میاد
کوک:اره بنفش خوب
÷بنطرم خاکستری
ا/ت:
خاکستری بی رنگ و روحه
بلاخره عروسیه باید
رنگ شادی باشه و هم
کلاسیک پس بنفش
کوک:همین که ا/ت میگه
____________________________________
ادامه دارد...
شرط:
لایک: ۴۰
کامنت: بخدا اگه کسی که لایک میکنه کامنت نذاره قول میده تا روز شنبه ی آیند پارت بعدیو نزارم پس کامنت اجباریه
____________________________________
#فیک
#فیک_جونگکوک
#فیک_بی_تی_اس
پیحی که اگه این پیجم مسدود بشه باهاش فعالیت میکنم فالو https://wisgoon.com/daddy_jeon_34_2
____________________________________
کوک:
چرا
ا/ت:
چون ازش خوشم نمیاد
کوک: باشه بریم
ا/ت: بریم
با کوک رفتم پایین
و سر میز نشستیم
_پسرم کارای شرکت
چطور پیش میره
کوک:خوب پیش میره
داشتم غذامو میخوردم که کوک صداش بلند شد
کوک:مامان ما دیگه میریم
اتاقمون غذامون تموم شد
ا/ت:اما من هنوز نخوردم
کوک:پاشو کلی کار داریم
+پسرم بشین هیچی که نخوردی
÷اره جونگکوک
کوک:ا/ت اون پرونده ها
کجان
ا/ت:کدوم
نمیدونم منطورش چی بود
کوک:بهت گفته بودم که
که ایند گفت منظورشو
فهمیدم
ا/ت:عزیزم تو کشوی
سمت راست اولی
کوک:من پیداش نمیکنم
خودت بیا زود باش
مجبور شدم باهاش برم
و رفتیم اتاقمون
____________________________________
کوک:بهت که گفته بودم
ا/ت:کوک الان وقت این
کارا نیست
کوک:پس کی دو ماه میشه
بهت میگم من بچه میخام
ولی میگی نه
ولی الان بهت گدش نمیکنم
اینو که گفت من انداخت
رو تختو...(الصلوات....)
____________________________________
"صبح"
"ا/ت ویو"
اهع بازم صبح بازم کار
اییششش بلند شدم ولی
جونگکوک نبود بی معرفت
ا/ت:
اییی زیر دلم درد میکنه
جونگکوک وح*شی
بگذریم کاریه که شده
رفتم یه دوش اب گرم
گرفتم و اومدم موهامو
خشک کردم لباسمو پوشیدم
موهامو شونه کردم به
پوستم رسیدم
از کشو یه مسکن
برداشتمو خوردم
و رفتم پایین
ا/ت:
تعجب اوره کسی نیست
؟:خانوم بیدار شدین
ا/ت:بقیه کجان
؟:خانومو اقا اتاقشونن
خانوم رادیکا رفتن شرکت
اقای جونگکوک
ا/ت:برای چی؟
؟:برای اینکه نهارشونو ببرن
ا/ت:مگه ساعت چنده
؟:خانوم شما دیر
بیدار شدین الان
ساعت ۱۲ طهر
ا/ت:چیی
یعنی من این همه خوابیدم
؟:بله
ا/ت:میتونی بری
؟:چشم
خدمتکار رفت
____________________________________
اون رادیکای اشغال
کیه که برای شوهر من
نهار میبره حالا نشونت
میدم وایسا تماشا کن
رادیکا خانوم
____________________________________
"شب"
رادیکا نشسته بود رو مبل
÷جونگکوک
کوک:بله
÷میشه بیایی
کوک:باشه
کوک رفت سمت رادیکا
÷بنظرت کدوم رنگ
همینطوری داشتن
حرف میزدن و اون
رادیکا زیادی چسپید
به کوک
ا/ت هم که حرصش
گرفته بود
____________________________________
"ا/ت ویو"
رادیکا کوک رو صدا زد
رادیکا داشت دیگه زیادی
به کوک میچسپید
حرصم گرفته بود و
رفتم پیششون و رادیکا
و کوک یکم جدا کردم
و بینشون نشستم
ا/ت:
بنظرمن این رنگ بنفشه
بیشتر بهش میاد
کوک:اره بنفش خوب
÷بنطرم خاکستری
ا/ت:
خاکستری بی رنگ و روحه
بلاخره عروسیه باید
رنگ شادی باشه و هم
کلاسیک پس بنفش
کوک:همین که ا/ت میگه
____________________________________
ادامه دارد...
شرط:
لایک: ۴۰
کامنت: بخدا اگه کسی که لایک میکنه کامنت نذاره قول میده تا روز شنبه ی آیند پارت بعدیو نزارم پس کامنت اجباریه
____________________________________
#فیک
#فیک_جونگکوک
#فیک_بی_تی_اس
پیحی که اگه این پیجم مسدود بشه باهاش فعالیت میکنم فالو https://wisgoon.com/daddy_jeon_34_2
۶۹.۲k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.