جادوگر سیاه و عشق ❤️🖤پارت۲۲
هیرا:کوک داشت لب های گرم شو روی پوست من میذاشت اون همیشه مثل آتیش گرم و سوزنده هست
آروم توی گوشم زمزمه کرد من عاشق این بوی بدن تو هم بیبی
اون صدای گرم توی گوشم نفس گرمش منو خیلی وسوسه میکرد.
دیگه نمیتونم جلوی خودمو بگیرم اون حس گرم رو خیلی میخام خیلی
دست هامو دور گردنش انداختم و لبمو روی لبش گذاشتم
کوک مثل آتیش بود منم مثل یخ داشتم با گرم های بدن اون آب میشودم
لب هاش مزه شیرینی داشتن که توی داهنم حسش میکردم
کوک نفس کم اورد بود وازم جدا شود ولی این دفه من میخاستمش خیلی زیاد
پس دوباره لبمو گذاشتم روی لب های عسلی ش
لب هاش میخوردم گاز میگرفتم هولش دادم روی تخت این دفه من روش خیمه زدم
گردن نرم گرم شو آروم بوس میکردم
همه ی دکمه های پیرهن سفیدشو باز کردم تا به پوست بدن نرمش برسم این قدر توی آتیش بدنش وگرم هاش خودمو غرق کردم که یادم نیست کی از
حال رفتم صبح چشم هامو باز کردم کوک کنارم دیدم
حس خوبی داشت که اون میبینم آروم یه بوس کوچک روی لبش کردم و از تخت بیرون اومدم لباس هامو پوشیدم
رفتم پایین تا برای کوک یه چیزی خوش مزه دورست کونم
توی آشپزخانه بودم و داشتم پنگکیک دورست میکردم
که یکی از پشت منو گرفت یه چیزی روی صورتم گذاشت دیگه فقط سیاهی
ویو جونگکوک
کوک:از خواب بیدار شود هیرا رو کنارم روی تخته ندیدم شاید رفت پایین توی آشپزخانه
تی شرت مو پوشیدم رفتم پایین
هیرا؟
بیبی خوشگلم کجای ؟
هیرا؟
توی آشپزخانه نیست
حموم دیدم ولی نیست همه ی جای خونه رو گشتم ولی هیرا نیست
زنگ زدم به گوشیش روی مبل پیداش کردم آخه کجا
رفتی
آروم توی گوشم زمزمه کرد من عاشق این بوی بدن تو هم بیبی
اون صدای گرم توی گوشم نفس گرمش منو خیلی وسوسه میکرد.
دیگه نمیتونم جلوی خودمو بگیرم اون حس گرم رو خیلی میخام خیلی
دست هامو دور گردنش انداختم و لبمو روی لبش گذاشتم
کوک مثل آتیش بود منم مثل یخ داشتم با گرم های بدن اون آب میشودم
لب هاش مزه شیرینی داشتن که توی داهنم حسش میکردم
کوک نفس کم اورد بود وازم جدا شود ولی این دفه من میخاستمش خیلی زیاد
پس دوباره لبمو گذاشتم روی لب های عسلی ش
لب هاش میخوردم گاز میگرفتم هولش دادم روی تخت این دفه من روش خیمه زدم
گردن نرم گرم شو آروم بوس میکردم
همه ی دکمه های پیرهن سفیدشو باز کردم تا به پوست بدن نرمش برسم این قدر توی آتیش بدنش وگرم هاش خودمو غرق کردم که یادم نیست کی از
حال رفتم صبح چشم هامو باز کردم کوک کنارم دیدم
حس خوبی داشت که اون میبینم آروم یه بوس کوچک روی لبش کردم و از تخت بیرون اومدم لباس هامو پوشیدم
رفتم پایین تا برای کوک یه چیزی خوش مزه دورست کونم
توی آشپزخانه بودم و داشتم پنگکیک دورست میکردم
که یکی از پشت منو گرفت یه چیزی روی صورتم گذاشت دیگه فقط سیاهی
ویو جونگکوک
کوک:از خواب بیدار شود هیرا رو کنارم روی تخته ندیدم شاید رفت پایین توی آشپزخانه
تی شرت مو پوشیدم رفتم پایین
هیرا؟
بیبی خوشگلم کجای ؟
هیرا؟
توی آشپزخانه نیست
حموم دیدم ولی نیست همه ی جای خونه رو گشتم ولی هیرا نیست
زنگ زدم به گوشیش روی مبل پیداش کردم آخه کجا
رفتی
۹.۱k
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.