شاگرد عاشق🖤
شاگرد عاشق🖤
جونگ کوک:شاید فرار کرده
مربا رو زد رو نون
جیسون:نه اونجا تحته کنترله
جونگ کوک:شاید یکی از یارات خیانت کردن یا شاید تونل زیر زمینی داشته باشه خلاصه هواستون به جیمین باشه شاید بهش حمله بشه
جیسون: دهنم وا موند
بانو تو کی به این انقدر چیز میز یا دادی؟؟
ا/ت: من روحمم خبر نداره
ولی دروغ نمیگه باید امتحان کنیم به اعضات بگو برن در بزنن بگن فلان چیزی میخوام و دوربین کار بزاره سریع یا بگن فلان چیز داریم میتونیم بریم دستشویی و اینا
جیسون:انجام شده بدون
آقایه زرنگپاشو بریم تمرین داریم
شب:وای کوک تو خیلی خوبی بزار بانو هم ببینه
شب
جیسون: بانوووو بیاید پیشه کوک بشینید ببنید چه میکنه
ا/ت:باشه نشستم کوکببینم چه میکنی
جونگ کوک:گاز دادم یه دفعه ترمز زدم و فرمون رو چرخوندم لایی کشیدم از جاهایه تو در تو رد شدیم و بالاخره تموم شد
خب چطوره؟؟
ا/ت: عالیه
پیاده شدم جیسون تیمت چیکار کرد سوزی رفت تو خونه اول از چیزی خواست بعدش هم به بهونه اینکه دختره گربه داره رفت تو و به زنگوله گربش وصل کرد
ا/ت: خوب؟؟
جیسون:حق با کوک بود زیره خونش تونل داره
ا/ت:کوک کارد حرف نداشت پسر
جونگ کوک:از تعریفش ذوق کردم
خوشحالم که کمک کردم
جیسون:بانومغزه این خوب کار میکنه ازش استفاده کن راستی هواسم به جیمینهم هست
ا/ت: مراقبش باش لطفا
جیسون: هستم
جونگ کوک: جیسون رفت ماشین رو قفل کردم سوییچ رو گذاشتم تو جیم رفتم طرفه بانو
بانو میشه یچی بپرسم؟؟
ا/ت:بپرس
جونگ کوک: وقتی اسمه جیمین میاد نگران میشید ته دلتون خالی میشه انگار اتفاقی افتاده
دوس دارید صحبت کنید؟؟
ا/ت: دستام رو کردم تو جیبم رفتم رو صندلی حیاط نشستم کوک خواست بشینه انداختمش رو پایه چپم پاهام همیشه باز بود موقعه نشستن
خوب منو جیمین سه سال باهم بودیم بعدش فهمیدیم بهمون آسیب زده از هم جدا شدیم دوسال پیشه هم نبودیم بعدش که ما مافیا شدیم باهممتحد شدیم الان دوتا دوستیم
جونگ کوک:.....
ا/ت:چی شد انتظار عشق نداشتی؟؟
جونگ کوک:تو خیلی خوشگلی چجوری ولت کرد من اگه عاشقت بودم برات میموردم
سه سال آینده
ا/ت:کوک بیاااا کناررر کوککک خواهش میکنم
جونگ کوک: دوست دارم جئون ا/ت
ا/ت:نهههه کوککککک
زمانه حال
ا/ت:رفتم تویه اتاق جونگ کوک کلا دو شبه تو اتاقم میخوابه ولی عادت کردم بهش
کوک رو تخت بخواب
جونگ کوک:ولی بانو...
ا/ت:بار رو حرفم حرف زدی که
جونگ کوک:دراز کشیدم که اومد پیشم خوابید انقدر خسته بودم نفهمیدم چجوری خوابم برد
صبح با صداهایه آروم بلند شدم
برگشتم دیدم بانو خیسه عرقه و داره با خودش حرف میزنه
پارت پونزدهم🖤
جونگ کوک:شاید فرار کرده
مربا رو زد رو نون
جیسون:نه اونجا تحته کنترله
جونگ کوک:شاید یکی از یارات خیانت کردن یا شاید تونل زیر زمینی داشته باشه خلاصه هواستون به جیمین باشه شاید بهش حمله بشه
جیسون: دهنم وا موند
بانو تو کی به این انقدر چیز میز یا دادی؟؟
ا/ت: من روحمم خبر نداره
ولی دروغ نمیگه باید امتحان کنیم به اعضات بگو برن در بزنن بگن فلان چیزی میخوام و دوربین کار بزاره سریع یا بگن فلان چیز داریم میتونیم بریم دستشویی و اینا
جیسون:انجام شده بدون
آقایه زرنگپاشو بریم تمرین داریم
شب:وای کوک تو خیلی خوبی بزار بانو هم ببینه
شب
جیسون: بانوووو بیاید پیشه کوک بشینید ببنید چه میکنه
ا/ت:باشه نشستم کوکببینم چه میکنی
جونگ کوک:گاز دادم یه دفعه ترمز زدم و فرمون رو چرخوندم لایی کشیدم از جاهایه تو در تو رد شدیم و بالاخره تموم شد
خب چطوره؟؟
ا/ت: عالیه
پیاده شدم جیسون تیمت چیکار کرد سوزی رفت تو خونه اول از چیزی خواست بعدش هم به بهونه اینکه دختره گربه داره رفت تو و به زنگوله گربش وصل کرد
ا/ت: خوب؟؟
جیسون:حق با کوک بود زیره خونش تونل داره
ا/ت:کوک کارد حرف نداشت پسر
جونگ کوک:از تعریفش ذوق کردم
خوشحالم که کمک کردم
جیسون:بانومغزه این خوب کار میکنه ازش استفاده کن راستی هواسم به جیمینهم هست
ا/ت: مراقبش باش لطفا
جیسون: هستم
جونگ کوک: جیسون رفت ماشین رو قفل کردم سوییچ رو گذاشتم تو جیم رفتم طرفه بانو
بانو میشه یچی بپرسم؟؟
ا/ت:بپرس
جونگ کوک: وقتی اسمه جیمین میاد نگران میشید ته دلتون خالی میشه انگار اتفاقی افتاده
دوس دارید صحبت کنید؟؟
ا/ت: دستام رو کردم تو جیبم رفتم رو صندلی حیاط نشستم کوک خواست بشینه انداختمش رو پایه چپم پاهام همیشه باز بود موقعه نشستن
خوب منو جیمین سه سال باهم بودیم بعدش فهمیدیم بهمون آسیب زده از هم جدا شدیم دوسال پیشه هم نبودیم بعدش که ما مافیا شدیم باهممتحد شدیم الان دوتا دوستیم
جونگ کوک:.....
ا/ت:چی شد انتظار عشق نداشتی؟؟
جونگ کوک:تو خیلی خوشگلی چجوری ولت کرد من اگه عاشقت بودم برات میموردم
سه سال آینده
ا/ت:کوک بیاااا کناررر کوککک خواهش میکنم
جونگ کوک: دوست دارم جئون ا/ت
ا/ت:نهههه کوککککک
زمانه حال
ا/ت:رفتم تویه اتاق جونگ کوک کلا دو شبه تو اتاقم میخوابه ولی عادت کردم بهش
کوک رو تخت بخواب
جونگ کوک:ولی بانو...
ا/ت:بار رو حرفم حرف زدی که
جونگ کوک:دراز کشیدم که اومد پیشم خوابید انقدر خسته بودم نفهمیدم چجوری خوابم برد
صبح با صداهایه آروم بلند شدم
برگشتم دیدم بانو خیسه عرقه و داره با خودش حرف میزنه
پارت پونزدهم🖤
۷.۶k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.