Fake:love forever
Fake:love forever
P:6
*ا/ت ی لباس خوشکل پوشید عکسشو میزارم و رفت تو ماشین کوک نشست*
جونگکوک:_ماشینو روشن کرد و حرکت کرد
ا/ت :چ..چیزه خوب آقای جئون گوش میدم.!
جونگکوک:ببین چون فهمیدم چه مارمولک هایی برات نقشه کشیدم
و سر چی کشیدن و اینکه خیلی باهات بد حرف زدم ولی از خدا نخوای بگی
آقای جئون میاد معذرت خواهی میکنه ازم نخیر همچین اتفاقی دیگه نمیفته
و خالم هرچی گفت گوش نده و اینکه هیچ حسی بهت ندارم فک نکنی یه موقع
دوست دارم که ازت معذرت خواهی کردم _با غرور
*آره تو راست میگی من که میدونم چه خبرههههههه
ا/ت:_لبخند زد
جونگکوک: _ حرکت کرد سمت خونه خالش
ا/ت:_ به بیرون نگاه میکنه
((رسیدن خونه خاله کوک ))
جونگکوک:_در زد
خالش:_درو باز کرد
خالش: سلام پسرم خوبی خوشحالم شدم تونستی بیایبیا داخل _خوشحال
ا/ت:سلام خاله جان_تعظیم
جونگکوک:سلام _رفت داخل
ا/ت:_پشت کوک وارد شد
دختر خالهی ا/ت: وایییی کوکیی جونمممم _پرید بغل کوک
جونگکوک:_از بغلش جداش کرد
دختر خالش:دوس دختر داری؟ عایش برو گمشو اصلا _رفت تو اتاقش
خالش:اینو ولش کنین دیوانست بیاین بشینین
_کوک و ا/ت نشستن_
خالش:خانم می برای مهمونام قهوه بیار
خالش:_رو با کوک
خالش:پسرم نمیخوای زن بگیری؟
جونگکوک:خاله جان میشه ولم کنید حال و حوصله ندارم
خالش:_لبخندی و زد و شروع کرد با ا/ت حرف زدن
((ویو بعد از رفتن ا/ت تو خونش))
رفتم خونه خیلی خسته بودم پس تصمیم گرفتم ی چرت بزنم
رفتن لباسمو عوض کردم و ی لباس راحتی پوشیدم و رفتن تو اتاقم
رو تختم دراز کشیدم واقعا خیلی مزخرفه تا ساعت هشت شب پیش خالشیم
از دختر خالش حقیقتا بدم میاد شبیه کنهی همش بهش میچسبه آیش من چرا باید
حسودی کنم به اونن اصلا چرا هرکی به آقای جئون نزدیک میشه عصابم میریزه بهم وایییی
شرط برای پارت ۷ :
۴۵ لایک
۱۰۵ کامنت
#فیک #بیتیاس #شوگا #جیهوپ#جین#نامجون#تهیونگ#جیمین#جونگکوک #تهکوک
#یونمین#یونهوپ #نامجین
P:6
*ا/ت ی لباس خوشکل پوشید عکسشو میزارم و رفت تو ماشین کوک نشست*
جونگکوک:_ماشینو روشن کرد و حرکت کرد
ا/ت :چ..چیزه خوب آقای جئون گوش میدم.!
جونگکوک:ببین چون فهمیدم چه مارمولک هایی برات نقشه کشیدم
و سر چی کشیدن و اینکه خیلی باهات بد حرف زدم ولی از خدا نخوای بگی
آقای جئون میاد معذرت خواهی میکنه ازم نخیر همچین اتفاقی دیگه نمیفته
و خالم هرچی گفت گوش نده و اینکه هیچ حسی بهت ندارم فک نکنی یه موقع
دوست دارم که ازت معذرت خواهی کردم _با غرور
*آره تو راست میگی من که میدونم چه خبرههههههه
ا/ت:_لبخند زد
جونگکوک: _ حرکت کرد سمت خونه خالش
ا/ت:_ به بیرون نگاه میکنه
((رسیدن خونه خاله کوک ))
جونگکوک:_در زد
خالش:_درو باز کرد
خالش: سلام پسرم خوبی خوشحالم شدم تونستی بیایبیا داخل _خوشحال
ا/ت:سلام خاله جان_تعظیم
جونگکوک:سلام _رفت داخل
ا/ت:_پشت کوک وارد شد
دختر خالهی ا/ت: وایییی کوکیی جونمممم _پرید بغل کوک
جونگکوک:_از بغلش جداش کرد
دختر خالش:دوس دختر داری؟ عایش برو گمشو اصلا _رفت تو اتاقش
خالش:اینو ولش کنین دیوانست بیاین بشینین
_کوک و ا/ت نشستن_
خالش:خانم می برای مهمونام قهوه بیار
خالش:_رو با کوک
خالش:پسرم نمیخوای زن بگیری؟
جونگکوک:خاله جان میشه ولم کنید حال و حوصله ندارم
خالش:_لبخندی و زد و شروع کرد با ا/ت حرف زدن
((ویو بعد از رفتن ا/ت تو خونش))
رفتم خونه خیلی خسته بودم پس تصمیم گرفتم ی چرت بزنم
رفتن لباسمو عوض کردم و ی لباس راحتی پوشیدم و رفتن تو اتاقم
رو تختم دراز کشیدم واقعا خیلی مزخرفه تا ساعت هشت شب پیش خالشیم
از دختر خالش حقیقتا بدم میاد شبیه کنهی همش بهش میچسبه آیش من چرا باید
حسودی کنم به اونن اصلا چرا هرکی به آقای جئون نزدیک میشه عصابم میریزه بهم وایییی
شرط برای پارت ۷ :
۴۵ لایک
۱۰۵ کامنت
#فیک #بیتیاس #شوگا #جیهوپ#جین#نامجون#تهیونگ#جیمین#جونگکوک #تهکوک
#یونمین#یونهوپ #نامجین
۹.۲k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.