bad girl p: 69
سرشو اوورد نزدیک صورتم لباشو گذاش رولبام خواس سرشو ببره عقب که کمرشو گرفتم نزاشتم بعد چن دقیقه دیگه نفس کم اووردم ولش کردم
هانا: کشتیم وحشی
کوک: میخواس انقد خوشمزه نباشی از بس خوشمزه ای نمیشه ازت دل کند توله
هانا: میدونم، برم لباسامو عوض کنم بخوابیم
کوک: باشه
پاشدم دراز کشیدم رو تخت بعد چن دقیقه هانا اومد محکم بغلش کردم خوابیدیم
هانا ویو
هانا: اخیش بازم بردم
کوک: مطمئنم تقلب میکنی
هانا: چه ربطی داره تازه ببین چقد باهوشم که اصن نفهمیدی چجوری تقلب کردم
کوک: دیدی گفتم
هانا: ازبس احمقی نفهمیدی(🤣)
کوک: من احمقم وایسا
افتاد دنبالم منم سریع یه بالش برداشتم پرت کردم سمتش اونم یه بالش برداش انقد بالش بازی کردیم خواستم فرار کنم که از پشت کمرمو گرف هردوتامون افتادیم رو کاناپه
هانا: پاشو لهم کردی
کوک: یه بوس بده تا برم اونور
هانا: عه؟
اجوما: شما چتون...... با دیدن وضعمون همینجوری 😳داش نگامون میکرد
کوک: اجوما بخدا هانا اول شروع کرد
هانا: دروغ میگه اجوما من نبودم اون اول افتاد دنبالم منم با بالش زدم تو سرش ولی ببین خونرو به چه روزی انداخته
اجوما زود رف
کوک: خب زود باش
لبامو بردم نزدیک صورتش ولی بجا لباش گونشو بوس کردم
کوک: من گفتم لب (🥺)
هانا: لپت خیلی نرمه بهتره
کوک: لبام نرم تره
هانا....... خواستم حرفی بزنم نزاش خودش بوسیدم
کوک: اخیش حال داد
هانا: علاقه خاصی به قط کردن حرف من داری نه؟
کوک: نه فقط لبات وسوسه ام میکنه دیگع دست خودم نیس
هانا: حالا نمیخوای پاشی؟
کوک: من که راحتم
گوشی کوک زنگ خورد
هانا: الان چی؟ 😊
کوک پاشد رف گوشیشو جواب داد
کوک: باشه، خدافظ
قط کرد
هانا: کیبود؟
کوک: مامانم گف شب بریم اونجا
هانا: ایی چرا میخواستم برم سوهیون رو ببینم دلم براش تنگ شدع
کوک: سوجون ایناهم هستن
هانا: عالیه
کوک: حوصلم سر رفته چیکار کنیم
هانا: فیلم ببینیم
کوک: اوکیه، فقط چی ببینیم؟
هانا: پنج فوت فاصله خوبه
کوک: باشه
فیلمو دانلود کردم یکی از خدمتکارا برامون خورامی اوورد نشستیم رو کاناپه کوک بغلم کرد فیلم بخش شد
هانا: کشتیم وحشی
کوک: میخواس انقد خوشمزه نباشی از بس خوشمزه ای نمیشه ازت دل کند توله
هانا: میدونم، برم لباسامو عوض کنم بخوابیم
کوک: باشه
پاشدم دراز کشیدم رو تخت بعد چن دقیقه هانا اومد محکم بغلش کردم خوابیدیم
هانا ویو
هانا: اخیش بازم بردم
کوک: مطمئنم تقلب میکنی
هانا: چه ربطی داره تازه ببین چقد باهوشم که اصن نفهمیدی چجوری تقلب کردم
کوک: دیدی گفتم
هانا: ازبس احمقی نفهمیدی(🤣)
کوک: من احمقم وایسا
افتاد دنبالم منم سریع یه بالش برداشتم پرت کردم سمتش اونم یه بالش برداش انقد بالش بازی کردیم خواستم فرار کنم که از پشت کمرمو گرف هردوتامون افتادیم رو کاناپه
هانا: پاشو لهم کردی
کوک: یه بوس بده تا برم اونور
هانا: عه؟
اجوما: شما چتون...... با دیدن وضعمون همینجوری 😳داش نگامون میکرد
کوک: اجوما بخدا هانا اول شروع کرد
هانا: دروغ میگه اجوما من نبودم اون اول افتاد دنبالم منم با بالش زدم تو سرش ولی ببین خونرو به چه روزی انداخته
اجوما زود رف
کوک: خب زود باش
لبامو بردم نزدیک صورتش ولی بجا لباش گونشو بوس کردم
کوک: من گفتم لب (🥺)
هانا: لپت خیلی نرمه بهتره
کوک: لبام نرم تره
هانا....... خواستم حرفی بزنم نزاش خودش بوسیدم
کوک: اخیش حال داد
هانا: علاقه خاصی به قط کردن حرف من داری نه؟
کوک: نه فقط لبات وسوسه ام میکنه دیگع دست خودم نیس
هانا: حالا نمیخوای پاشی؟
کوک: من که راحتم
گوشی کوک زنگ خورد
هانا: الان چی؟ 😊
کوک پاشد رف گوشیشو جواب داد
کوک: باشه، خدافظ
قط کرد
هانا: کیبود؟
کوک: مامانم گف شب بریم اونجا
هانا: ایی چرا میخواستم برم سوهیون رو ببینم دلم براش تنگ شدع
کوک: سوجون ایناهم هستن
هانا: عالیه
کوک: حوصلم سر رفته چیکار کنیم
هانا: فیلم ببینیم
کوک: اوکیه، فقط چی ببینیم؟
هانا: پنج فوت فاصله خوبه
کوک: باشه
فیلمو دانلود کردم یکی از خدمتکارا برامون خورامی اوورد نشستیم رو کاناپه کوک بغلم کرد فیلم بخش شد
۱۰.۷k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.