تکپارتی =قمار عشق(تهکوک)
ویو ته.مثل همیشه یه روز چرت دیگه تو عمارت جئون شروع شد ، فکر کنم اولین کسی باشم که انقدر از بابام متنفرم،هیچ وقت انتظار نداشتم واسه پول قمار کنه و من رو به جئون جونگ کوک بزرگترین مافیای جهان بده.
از خواب بیدار شدم و دست صورتم رو شستم یه هودی طوسی با یه شلوار نیم بگ سیاه پوشیدم و رفتم پایین که دیدم اجوما توتفرنگی ها رو می زاره رو میز صبحانه بدو بدو رفتم و یه توتفرنگی گذاشتم دهنم و به اجوما سلام دادم بعدشم نشستم سر میز بعد یه ۳ مین نفسای داغی به گردنم برخورد می کرد همیشه از بوی ادکلن تلخش می شناختمش که سرش رو آورد نزدیک گوشم و زمزمه کرد.صبح بخیر جئون ته
ته،صبح بخیر جئون (کلافه)
کوک.به نظر می رسه تایگرم بی حوصلست(هنگام صحبت رفت و رو صندلی نشست)
ته.کی می خوای بفهمی ازت متنفرم (زمزمه)
کوک. وقتی که بفهمم از شدتت عاشق بودنت بهم و تند زدن قلبت ازم متنفر باشی(بم)
ته.مطمئن باش هیچ وقت این اتفاق نمی یوفته(بغض پاشد و رفت اتاقش)
کوک.عصبی شده بود نه از این که یکی سرش داد زده بود برای این که تایگر کوچولویی که دوستش داشت ازش متنفر بود.کوک بدون خوردن چیزی پاشد و کتش رو برداشت و رفت بیرون
فلش بک عصر
ته نشسته بود جلوی تلوزیون و داشت فیلم می دید که صدای باز شدن در اومد ،ته بدو بدو رفت جلوی در که متوجه جئونی شد که کل پیراهن سفیدش با تیکه های خون پز شده بود (کوک رفته بود باند اینجوری شده خودکشی در کار نیست) ته با نگرانی که خودشم نمی دونست از کجا اومده بود سراغش بدو بدو رفت سمتش رو صورت کوک رو بین دستاش گرفت
ته.ک کوک خوبی؟(نگران)
کوک.نیاز نیست نگران باشی تایگر کوچولو یه چند تا خراشه(خسته و بم)
ته.بدون توجه به حرفای کوک به کوک کمک کرد بره رو کاناپه تا دراز بکشه ، بعدشم ته لوازم کمک های اولیه رو آورد تا زخمای کوک رو بخیه بزنه و تموم مدت کوک به چهرهی تایگر کوچولوش که داشت با دقت زخمای کوک رو بخیه می زد نگاه می کرد.....کار ته تموم شد و پاشد بره وسایل رو به زاره جاش که کوک دست ته رو گرفت و ته رو انداخت رو خودش
ک.لطفا فقط کمی بغلم بمون
ته بدون حرفی بغل کوک می مونه که کمی بعد زمزمه می کنه
ته.ازت متنفرم جئون که باعث تند زدن قلبم می شی
☆چطور شد؟☆
از خواب بیدار شدم و دست صورتم رو شستم یه هودی طوسی با یه شلوار نیم بگ سیاه پوشیدم و رفتم پایین که دیدم اجوما توتفرنگی ها رو می زاره رو میز صبحانه بدو بدو رفتم و یه توتفرنگی گذاشتم دهنم و به اجوما سلام دادم بعدشم نشستم سر میز بعد یه ۳ مین نفسای داغی به گردنم برخورد می کرد همیشه از بوی ادکلن تلخش می شناختمش که سرش رو آورد نزدیک گوشم و زمزمه کرد.صبح بخیر جئون ته
ته،صبح بخیر جئون (کلافه)
کوک.به نظر می رسه تایگرم بی حوصلست(هنگام صحبت رفت و رو صندلی نشست)
ته.کی می خوای بفهمی ازت متنفرم (زمزمه)
کوک. وقتی که بفهمم از شدتت عاشق بودنت بهم و تند زدن قلبت ازم متنفر باشی(بم)
ته.مطمئن باش هیچ وقت این اتفاق نمی یوفته(بغض پاشد و رفت اتاقش)
کوک.عصبی شده بود نه از این که یکی سرش داد زده بود برای این که تایگر کوچولویی که دوستش داشت ازش متنفر بود.کوک بدون خوردن چیزی پاشد و کتش رو برداشت و رفت بیرون
فلش بک عصر
ته نشسته بود جلوی تلوزیون و داشت فیلم می دید که صدای باز شدن در اومد ،ته بدو بدو رفت جلوی در که متوجه جئونی شد که کل پیراهن سفیدش با تیکه های خون پز شده بود (کوک رفته بود باند اینجوری شده خودکشی در کار نیست) ته با نگرانی که خودشم نمی دونست از کجا اومده بود سراغش بدو بدو رفت سمتش رو صورت کوک رو بین دستاش گرفت
ته.ک کوک خوبی؟(نگران)
کوک.نیاز نیست نگران باشی تایگر کوچولو یه چند تا خراشه(خسته و بم)
ته.بدون توجه به حرفای کوک به کوک کمک کرد بره رو کاناپه تا دراز بکشه ، بعدشم ته لوازم کمک های اولیه رو آورد تا زخمای کوک رو بخیه بزنه و تموم مدت کوک به چهرهی تایگر کوچولوش که داشت با دقت زخمای کوک رو بخیه می زد نگاه می کرد.....کار ته تموم شد و پاشد بره وسایل رو به زاره جاش که کوک دست ته رو گرفت و ته رو انداخت رو خودش
ک.لطفا فقط کمی بغلم بمون
ته بدون حرفی بغل کوک می مونه که کمی بعد زمزمه می کنه
ته.ازت متنفرم جئون که باعث تند زدن قلبم می شی
☆چطور شد؟☆
۱۱.۲k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.