پارت ۲
از اون روز نه دیدمش نه باهاش حرف زدم. دلم خیلی براش تنگ شده بود.
تا حالا نشده بود ازش دور بمون درسته ۴،۵ تو خونه تنها بودم ولی همیشه میدونستم که میاد خونه ولی تا حالا ۵ روزو بدون اون تنها نبودم و الان واقعا دوری اون حالمو بد میکنه.
بغض بدی گلومو چنگ میزد ولی کنترلش کردم
یه فکری به سرم زد به منشیه شرکتش زنگ زدمو ازش پرسیدم جونگ کوک شرکته اونم گف اره گفتم بهش چیزی در این باره نگه.
گفتم برم شرکت به دیدنش حالا که اون نمیاد من میرم رفتم غذای مورد علاقشو درس کردمو لباسمو عوض کردم یه ارایش لایت کردمو موهامو باز گذاشتم سوئیچ و برداشتمو به سمت شرکت رفتم.....
پارت بعدم الان میزارم
تا حالا نشده بود ازش دور بمون درسته ۴،۵ تو خونه تنها بودم ولی همیشه میدونستم که میاد خونه ولی تا حالا ۵ روزو بدون اون تنها نبودم و الان واقعا دوری اون حالمو بد میکنه.
بغض بدی گلومو چنگ میزد ولی کنترلش کردم
یه فکری به سرم زد به منشیه شرکتش زنگ زدمو ازش پرسیدم جونگ کوک شرکته اونم گف اره گفتم بهش چیزی در این باره نگه.
گفتم برم شرکت به دیدنش حالا که اون نمیاد من میرم رفتم غذای مورد علاقشو درس کردمو لباسمو عوض کردم یه ارایش لایت کردمو موهامو باز گذاشتم سوئیچ و برداشتمو به سمت شرکت رفتم.....
پارت بعدم الان میزارم
۱۴.۱k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.