p16
داشتم به بیروننگاه میکردم که یهو بارون گرفت...
تو فکر بودم...
تهجین شیر نمیخورد و خوابش برده بود و منم اصلا حواسم نبود....
با لمس شدن سینم توسط تهیونگ به خودم اومدم...
اومد نیم تنمو داد پایین....
_حواست کجاست؟معلوم شه میخوای چیکار کنی؟
+....حواسمنبود....
........
از ماشین پیاده شدم...
ماشین تو حیاط عمارت پارک میشد...
روی تهجینو با لباسم گرفتم...
میترسیدم سرما بخوره.....
چون بارون شدید بود....
بدو بدو رفتم داخل....از پله ها رفتم بالا....تو اتاقش خوابوندمش و برگشتم تو اتاق خودمون....
لباسامو عوض کردم و یه شورتک و نیم تنه گشاد و راحتی پوشیدم...
از پله ها رفتم پایین....دیدم ته روبه روی تلویزیونه و دستشو گذاشته زیر چونش....با اومدنم نگاهشو دادم بهم....
دیدم کیسه های خرید رو اوپنه...
شروع کردم به جابه جا کردنشون....
نوار بهداشتی و کاندوم هارو گذاشتم کنار تا ببرم تو اتاق خودمون....
+دوتا قهوه ریختم و کنار تهیونگ روی مبل سه نفره نشستم...
+ته انقدر بهم زل نزن..
_(نگاه میکنه با لبخند)
+نخند..من خنده دارم نه؟
از قیافت معلومه از من خسته شدی... نه؟
_.....
+عین اون فیلماس نه؟(بغض)
_کدوما؟
+همونایی که عاشق همن بعد مرده به زنه میگه.تو فقط یه هوس بودی!
_(میخنده)چی میگی؟
من فقط میخواستم بگم ببخشید!
اومد وسط و منو کشید تو بغلش......
_خیلی خنگی..
+اصلا هم نیستم!(جدی )
_ببین تو اصلا جدی نشو(خنده)....
مگه قول نداده بودیم با هم قهر نکنیم هیچوقت؟
+....قهر نیستیم !
صورتمو اورد جلو و نگاهش بین لب ها وچشمام میچرخید....
+با اون حرفایی که زدی اجازه نمیدم منو ببوسی!
و پاشدم رفتم اشپز خونه و اون لوازم برداشتم....
داشتم میرفتم سمت پله ها که اومد طرفم به طوری که چسبیدم به دیوار....
_در حدی نیستی که نزاری ببوسمت!
+نمیزارم!
_یه نگاه به هیکلت بکن ...
اونوقت منو ببین...
تویه فسقلی چجوری نمیخوای بزاری!
نزاشتنتو بهم نشون بده....
+اول ازم فاصله بگیر..
_نه دیگه نشد!
به چیزایی که تو دستم بود اشاره کرد و یه بسته کاندوم برداشت....
_خبب...
تو صورتم خم شد...
میتونیم از این شروع کنیم هوم؟
+..برو اونور...
و خودشو چسبوند بهم...
_هوم؟
+ته من نبخشیدمت!
تو سر من بلند داد زدی و تهمت زدی که تهجینو اذیت کردم......
_ببخشید باشه؟
من اشتباه کردم....
....
تو فکر بودم...
تهجین شیر نمیخورد و خوابش برده بود و منم اصلا حواسم نبود....
با لمس شدن سینم توسط تهیونگ به خودم اومدم...
اومد نیم تنمو داد پایین....
_حواست کجاست؟معلوم شه میخوای چیکار کنی؟
+....حواسمنبود....
........
از ماشین پیاده شدم...
ماشین تو حیاط عمارت پارک میشد...
روی تهجینو با لباسم گرفتم...
میترسیدم سرما بخوره.....
چون بارون شدید بود....
بدو بدو رفتم داخل....از پله ها رفتم بالا....تو اتاقش خوابوندمش و برگشتم تو اتاق خودمون....
لباسامو عوض کردم و یه شورتک و نیم تنه گشاد و راحتی پوشیدم...
از پله ها رفتم پایین....دیدم ته روبه روی تلویزیونه و دستشو گذاشته زیر چونش....با اومدنم نگاهشو دادم بهم....
دیدم کیسه های خرید رو اوپنه...
شروع کردم به جابه جا کردنشون....
نوار بهداشتی و کاندوم هارو گذاشتم کنار تا ببرم تو اتاق خودمون....
+دوتا قهوه ریختم و کنار تهیونگ روی مبل سه نفره نشستم...
+ته انقدر بهم زل نزن..
_(نگاه میکنه با لبخند)
+نخند..من خنده دارم نه؟
از قیافت معلومه از من خسته شدی... نه؟
_.....
+عین اون فیلماس نه؟(بغض)
_کدوما؟
+همونایی که عاشق همن بعد مرده به زنه میگه.تو فقط یه هوس بودی!
_(میخنده)چی میگی؟
من فقط میخواستم بگم ببخشید!
اومد وسط و منو کشید تو بغلش......
_خیلی خنگی..
+اصلا هم نیستم!(جدی )
_ببین تو اصلا جدی نشو(خنده)....
مگه قول نداده بودیم با هم قهر نکنیم هیچوقت؟
+....قهر نیستیم !
صورتمو اورد جلو و نگاهش بین لب ها وچشمام میچرخید....
+با اون حرفایی که زدی اجازه نمیدم منو ببوسی!
و پاشدم رفتم اشپز خونه و اون لوازم برداشتم....
داشتم میرفتم سمت پله ها که اومد طرفم به طوری که چسبیدم به دیوار....
_در حدی نیستی که نزاری ببوسمت!
+نمیزارم!
_یه نگاه به هیکلت بکن ...
اونوقت منو ببین...
تویه فسقلی چجوری نمیخوای بزاری!
نزاشتنتو بهم نشون بده....
+اول ازم فاصله بگیر..
_نه دیگه نشد!
به چیزایی که تو دستم بود اشاره کرد و یه بسته کاندوم برداشت....
_خبب...
تو صورتم خم شد...
میتونیم از این شروع کنیم هوم؟
+..برو اونور...
و خودشو چسبوند بهم...
_هوم؟
+ته من نبخشیدمت!
تو سر من بلند داد زدی و تهمت زدی که تهجینو اذیت کردم......
_ببخشید باشه؟
من اشتباه کردم....
....
۶۲.۴k
۰۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.