p10
(شب )
از زبان تهیونگ
رفتم تو اتاقم دیدم اون سنجاب خودشو پهن کرده رو تختم
علامت ات +
علامت تهیونگ _
+ازین ب بعد اینجا اتاق من و توعه
_بله چشم حتما ازین ب بعد هم شما دستور میدین
+بخواب🗿
_خو خودتو پهن کردی رو تخت من کجا بخوابم
رف یه سمت تخت
+الان بخواب
رفتم کنارش زود خوابم برد
از زبان ات
(ساعت 3 نصف شب )
با صدا عجیبی بیدار شدم دیدم تهیونگ بیداره و چشمای قرمزش ک تو تاریکی اتاق ب فاضح معلومه و دندونای نیشش انگار از قبل بلند تر شده بود...داشت ب خودش میلرزید و دستشو گاز میزد
+ت..تهیونگ حالت خوبه؟
سر تکون داد ولی حرف نمیزد
+ تهیونگ چرا حرف نمیزنی دستت داره ازش خون میاد
خواستم نزدیکش بشم ولی هولم داد
_نمیخوام بهت اسیب بزنم. نزدیکم نشو
+تهیونگ....
من شکمم سوراخ شده. یه گاز ب اندازه اون ضرر نداره...رفتم سمتش بغلش کردم
+تهیونگاا نمیدونم چه حسی درونت میگزره ولی با چیزی ک چهرت نشون میده حتما اذیتت میکنه.پس جلو خودتو نگیر و نیازتو برطرف کن
بعد چند ثانیه با حس دستاش رو کمرم چشمامو بستم
_معذرت میخوام
یدفه منو رو شونم گاز زد و از سر درد محکم تر بغلش کردم
بعد چند مین ناله ای از دهنم خارج شد ک تهیونگ از کارش دس کشید
_خ..خوبی؟
صورتش ب حالت اول برگشت لبخندی بهش زدم و سرشو با دوتا دستام گرفتم و پیشونیمو رو پیشونیش گزاشتم
+دیگه بخاطرش ب خودت اسیب نزن. بهش نیاز داشتی جلوی خودتو نگیر اجازه هم نگیر. اوکی؟
_میترسم بهت...
+نگران چیزی نباش...اشکال نداره. به هر حال من انسانم. یه روزی میمیرم
دیگه حرفی نزد و سرشو برد پایین گزاش رو قفسه سینم...فکرش نمیکردم یه خون اشام میتونه اینقد کیوت باشه
از زبان تهیونگ
رفتم تو اتاقم دیدم اون سنجاب خودشو پهن کرده رو تختم
علامت ات +
علامت تهیونگ _
+ازین ب بعد اینجا اتاق من و توعه
_بله چشم حتما ازین ب بعد هم شما دستور میدین
+بخواب🗿
_خو خودتو پهن کردی رو تخت من کجا بخوابم
رف یه سمت تخت
+الان بخواب
رفتم کنارش زود خوابم برد
از زبان ات
(ساعت 3 نصف شب )
با صدا عجیبی بیدار شدم دیدم تهیونگ بیداره و چشمای قرمزش ک تو تاریکی اتاق ب فاضح معلومه و دندونای نیشش انگار از قبل بلند تر شده بود...داشت ب خودش میلرزید و دستشو گاز میزد
+ت..تهیونگ حالت خوبه؟
سر تکون داد ولی حرف نمیزد
+ تهیونگ چرا حرف نمیزنی دستت داره ازش خون میاد
خواستم نزدیکش بشم ولی هولم داد
_نمیخوام بهت اسیب بزنم. نزدیکم نشو
+تهیونگ....
من شکمم سوراخ شده. یه گاز ب اندازه اون ضرر نداره...رفتم سمتش بغلش کردم
+تهیونگاا نمیدونم چه حسی درونت میگزره ولی با چیزی ک چهرت نشون میده حتما اذیتت میکنه.پس جلو خودتو نگیر و نیازتو برطرف کن
بعد چند ثانیه با حس دستاش رو کمرم چشمامو بستم
_معذرت میخوام
یدفه منو رو شونم گاز زد و از سر درد محکم تر بغلش کردم
بعد چند مین ناله ای از دهنم خارج شد ک تهیونگ از کارش دس کشید
_خ..خوبی؟
صورتش ب حالت اول برگشت لبخندی بهش زدم و سرشو با دوتا دستام گرفتم و پیشونیمو رو پیشونیش گزاشتم
+دیگه بخاطرش ب خودت اسیب نزن. بهش نیاز داشتی جلوی خودتو نگیر اجازه هم نگیر. اوکی؟
_میترسم بهت...
+نگران چیزی نباش...اشکال نداره. به هر حال من انسانم. یه روزی میمیرم
دیگه حرفی نزد و سرشو برد پایین گزاش رو قفسه سینم...فکرش نمیکردم یه خون اشام میتونه اینقد کیوت باشه
۶۷.۸k
۳۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.