پارت ۹
پارت ۹
《 فیک اسمات مدرسه ای 》
ا.ت به سمت خونه حرکت کرد
ا.ت : وااای خدا کاشکی الان تهیونگ با ماشینش بیاید جلوم
ا.ت همینطور که داشت راه میرفت با خودش صبحت میکرد توجهش به بوقی پشت سرش خورد و یه ماشین مدل بالا جلوش وایساد جلب شد شیشه ماشین پایین اومد.........
به نظرتون کیه ؟
پایان پارت ۹
(حیحی شوخی کردم ایقدرهم ظالم نیستم )
ویو تهیونگ
بعد یکم استراحت کردن رفتم دوش گرفتم موهامو خشک کردم از اتاقم اومدم بیرون
جین هیونگ داشت غذا رو اماده میکرد
جین : غذا امادست بیاین به تهیونگ هم بگین
تهیونگ : هیونگ من اینجام
جین : عه پس خوبه
اعضا همه جمع شدن مشغول خوردن شدن
شوگا : از حموم تازه اومدی ؟
تهیونگ : اره
شوگا : پس یه بار دیگه به جای من برو خستم
تهیونگ : 😐
کوک : یهو یاد موقعی افتادم شوگا هیونگ گفت جای من برو دستشویی
اعضا بعد یه خنده غذا رو جمع کردیم رفتم به سمت اتاقم یه شلوار مشکی با یه هودی قهوه ای رنگ بپوشیدم سوییچ ماشینم رو برداشتم از اتاقم رفتم بیرون
تهیونگ : من میرم بیرون یه هوایی بخورم میاین ؟
اعضا : نه برو
نامجون : مواظب خودت باش
تهیونگ : باشه باشه هیونگ من که نمیرم جنگ میرم هوا بخورم هر دفعه اینو میگی
نامجون : نچ نچ لیاقت ندارین 'خنده'
تهیونگ : 'خنده' ببخشید هیونگ باشه چشم مواظبم
کوک : من مطمعنم میخواد بره دنبال دختره 'خنده'
تهیونگ : شنیدم چی گفتی اگر قرار بود برم دنبالش لباس های بهتری میپوشیدم
کوک : اوووووو لو داد
تهیونگ : اوکی بای بای
شوگا : تهیونگ
تهیونگ : بله هیونگ
شوگا : یه بار دیگه جای من رفتی حموم ؟
تهیونگ : هیونگ طور خدا ول کن برگشتم میرم حموم
شوگا : پس حواسم بهت هست
تهیونگ : باشه باشه هیونگ
رفتم بیرون سوار ماشینم شدم داشتم همینطوری تو شهر چرخ میزدم
پایان پارت ۹
《 فیک اسمات مدرسه ای 》
ا.ت به سمت خونه حرکت کرد
ا.ت : وااای خدا کاشکی الان تهیونگ با ماشینش بیاید جلوم
ا.ت همینطور که داشت راه میرفت با خودش صبحت میکرد توجهش به بوقی پشت سرش خورد و یه ماشین مدل بالا جلوش وایساد جلب شد شیشه ماشین پایین اومد.........
به نظرتون کیه ؟
پایان پارت ۹
(حیحی شوخی کردم ایقدرهم ظالم نیستم )
ویو تهیونگ
بعد یکم استراحت کردن رفتم دوش گرفتم موهامو خشک کردم از اتاقم اومدم بیرون
جین هیونگ داشت غذا رو اماده میکرد
جین : غذا امادست بیاین به تهیونگ هم بگین
تهیونگ : هیونگ من اینجام
جین : عه پس خوبه
اعضا همه جمع شدن مشغول خوردن شدن
شوگا : از حموم تازه اومدی ؟
تهیونگ : اره
شوگا : پس یه بار دیگه به جای من برو خستم
تهیونگ : 😐
کوک : یهو یاد موقعی افتادم شوگا هیونگ گفت جای من برو دستشویی
اعضا بعد یه خنده غذا رو جمع کردیم رفتم به سمت اتاقم یه شلوار مشکی با یه هودی قهوه ای رنگ بپوشیدم سوییچ ماشینم رو برداشتم از اتاقم رفتم بیرون
تهیونگ : من میرم بیرون یه هوایی بخورم میاین ؟
اعضا : نه برو
نامجون : مواظب خودت باش
تهیونگ : باشه باشه هیونگ من که نمیرم جنگ میرم هوا بخورم هر دفعه اینو میگی
نامجون : نچ نچ لیاقت ندارین 'خنده'
تهیونگ : 'خنده' ببخشید هیونگ باشه چشم مواظبم
کوک : من مطمعنم میخواد بره دنبال دختره 'خنده'
تهیونگ : شنیدم چی گفتی اگر قرار بود برم دنبالش لباس های بهتری میپوشیدم
کوک : اوووووو لو داد
تهیونگ : اوکی بای بای
شوگا : تهیونگ
تهیونگ : بله هیونگ
شوگا : یه بار دیگه جای من رفتی حموم ؟
تهیونگ : هیونگ طور خدا ول کن برگشتم میرم حموم
شوگا : پس حواسم بهت هست
تهیونگ : باشه باشه هیونگ
رفتم بیرون سوار ماشینم شدم داشتم همینطوری تو شهر چرخ میزدم
پایان پارت ۹
۴۸.۱k
۳۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.