At the time of Yoongi's love
At the time of Yoongi's love
پارت ۱۵
ا.ت خودش زنگ زد
ا.ت : میتونم ببینمت
یونگی : ا .. اره ...
ا.ت : خوبه ... ساعت و ادرس رو برات اس ام اس میکنم ...
یونگی : باشه
ویو ا.ت ....
احساس میکنم ب یونگی حس پیدا کردم اما این اتفاق نباید بیوفته ....
نباید مثل قبل شه نباید ...
(چند سال قبل ا.ت عاشق شد عاشق یه نفر بنام یوجین .. اونا خیلی همدیگه رو دوست داشتن اما بخاطر پدرش و اون مرتیکه تان نتونست با یوجین باشه چون پدرش اسرار داشت اون با تان ازدواج کنه تا شرکتشون قوی شه ... تان اون رو دوست داشت اما ا.ت نه ..
بخاطر همین پدر ا.ت و تان باهم همدست شدن و یوجین رو کشتن تا ا.ت رو مجبور کنن با تان ازدواج کنه بعد این اتفاق ا.ت فرار کرد و ب داداشش پناه برد داداشش هم سال ها پیش از خونه فرار کرده بود و اونا الان با همن و فرارین از ... )
ویو ا.ت
میترسم اونا این کار رو با یونگی کنن
نمیتونم بزارم ...
باید باهاش حرف بزنم و به اون بگم که ...
پارت بعد ؟
خماریییی
پارت ۱۵
ا.ت خودش زنگ زد
ا.ت : میتونم ببینمت
یونگی : ا .. اره ...
ا.ت : خوبه ... ساعت و ادرس رو برات اس ام اس میکنم ...
یونگی : باشه
ویو ا.ت ....
احساس میکنم ب یونگی حس پیدا کردم اما این اتفاق نباید بیوفته ....
نباید مثل قبل شه نباید ...
(چند سال قبل ا.ت عاشق شد عاشق یه نفر بنام یوجین .. اونا خیلی همدیگه رو دوست داشتن اما بخاطر پدرش و اون مرتیکه تان نتونست با یوجین باشه چون پدرش اسرار داشت اون با تان ازدواج کنه تا شرکتشون قوی شه ... تان اون رو دوست داشت اما ا.ت نه ..
بخاطر همین پدر ا.ت و تان باهم همدست شدن و یوجین رو کشتن تا ا.ت رو مجبور کنن با تان ازدواج کنه بعد این اتفاق ا.ت فرار کرد و ب داداشش پناه برد داداشش هم سال ها پیش از خونه فرار کرده بود و اونا الان با همن و فرارین از ... )
ویو ا.ت
میترسم اونا این کار رو با یونگی کنن
نمیتونم بزارم ...
باید باهاش حرف بزنم و به اون بگم که ...
پارت بعد ؟
خماریییی
۳.۵k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.