عشق مافیایی
عشق مافیایی
p26
بیو ا.ت
تهیونگ منو گذاشت توی ون بعد هه را یه پتو انداخت روم و جونگکوک اومد سوار ماشین شد و رفتیم سمت عمارت
جونگکوک:خوبی چیزیت که نشده
ا.ت:درد دارم نمیکشم دیگه(گریه شدید)
جونگکوک:الان زنگ میزنم دکتر شخصیم بیاد عمارت
هه را:آب.. آب نداریم تو ماشیییننن
تهیونگ:بیا بگیر
هه را:مرسی
ا.ت:یکم آب بهم داد و بعد بیست دقیقه رسیدبم عمارت جونگکوک براید بغلم کرد و بر رو تخت و یه پیراهن خیلیی لش تنم کرد و منتظر دکتر بودیم که رسید
اول زخمامو ضد عفونی کرد(کلا همین کارا دیگه حوصله توضیح ندارم) بعدش که پانسمان کرد
دراز کشیدم ولی یهو رفتم تو فکر کانیا...ک.. کوک کانیا کجاسسس
جونگکوک:خونه آجوماست دو سه روز دیگه میگم بیارتش
ا.ت:اکی...دوبازه چشامو روی هم گذاشتم و خاموشی
بیو کوک
خیلی نگران ا.ت بودم(کاش نگران منم بودی🥲✨)با اعضا رفتیم سراغ سونیا
سونیا:اوپااا چطوری
جونگکوک:من اوپای تو نیستم زیر خواب بدبخت
سونیا:همممم اوپاا چطور دلت میاد اینطوری حرف بزنی
جونگکوک:میخواستم ببینم فضولش کیه که پیدا ش...با قرار گرفتم لب سونیا رو لبام حرفم نصفت موند سری هلش دادم اونور و سه سیلی محکم بهش زدم...با دم شیر بازی نکن
سونیا:(گریه)بی شعور
جونگکوک:گریه ا.تم رو درمیاری...اسلحم رو در آوردم و خواستم شلیک کنم که جین جلو گرفت...چیکار میکنی
جین: این زیاده رویه
جونگکوک:حقشه بزار بمیره ا.ت تا مرز مرگ رفت
جین:این خیلی زیاده رویه
جونگکوک:بخواطر هیونگ ببندینش بیارینش عمارت
بادیگارد ها:چشم
(بچهااا ا.ت خوب بشه پارت اسمات داریمممم😁🤤)
p26
بیو ا.ت
تهیونگ منو گذاشت توی ون بعد هه را یه پتو انداخت روم و جونگکوک اومد سوار ماشین شد و رفتیم سمت عمارت
جونگکوک:خوبی چیزیت که نشده
ا.ت:درد دارم نمیکشم دیگه(گریه شدید)
جونگکوک:الان زنگ میزنم دکتر شخصیم بیاد عمارت
هه را:آب.. آب نداریم تو ماشیییننن
تهیونگ:بیا بگیر
هه را:مرسی
ا.ت:یکم آب بهم داد و بعد بیست دقیقه رسیدبم عمارت جونگکوک براید بغلم کرد و بر رو تخت و یه پیراهن خیلیی لش تنم کرد و منتظر دکتر بودیم که رسید
اول زخمامو ضد عفونی کرد(کلا همین کارا دیگه حوصله توضیح ندارم) بعدش که پانسمان کرد
دراز کشیدم ولی یهو رفتم تو فکر کانیا...ک.. کوک کانیا کجاسسس
جونگکوک:خونه آجوماست دو سه روز دیگه میگم بیارتش
ا.ت:اکی...دوبازه چشامو روی هم گذاشتم و خاموشی
بیو کوک
خیلی نگران ا.ت بودم(کاش نگران منم بودی🥲✨)با اعضا رفتیم سراغ سونیا
سونیا:اوپااا چطوری
جونگکوک:من اوپای تو نیستم زیر خواب بدبخت
سونیا:همممم اوپاا چطور دلت میاد اینطوری حرف بزنی
جونگکوک:میخواستم ببینم فضولش کیه که پیدا ش...با قرار گرفتم لب سونیا رو لبام حرفم نصفت موند سری هلش دادم اونور و سه سیلی محکم بهش زدم...با دم شیر بازی نکن
سونیا:(گریه)بی شعور
جونگکوک:گریه ا.تم رو درمیاری...اسلحم رو در آوردم و خواستم شلیک کنم که جین جلو گرفت...چیکار میکنی
جین: این زیاده رویه
جونگکوک:حقشه بزار بمیره ا.ت تا مرز مرگ رفت
جین:این خیلی زیاده رویه
جونگکوک:بخواطر هیونگ ببندینش بیارینش عمارت
بادیگارد ها:چشم
(بچهااا ا.ت خوب بشه پارت اسمات داریمممم😁🤤)
۷۴۰
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.