قلب سیاه
قلب سیاه
p9
f2
ادمین : بچه ها مدرسه هایی کونی داره شروع میشه و من مجبورم این فیک و تو ۵ یا ۶ پارت دیگه تموم کنم 🤧
~ کوک ~
لیلی : شوهری ( اوق🤮) میگم برات شام چی درست کنم؟ * شب عروسی
_ فقط حرف نزن همین
+ میگم الان نباید باهم بریم رو تخت بخوابیم؟
فهمیدم داره درباره ی چی حرف میزنه برای همین بهش توپیدم
_ گمشو باو
ناراحت شد و رفت تو اتاق مهمون
~ ات ~
چند روزی هست من و تهیونگ ازدواج کردیم
چون تهیونگ بزور باباش منو گرفته. ولی با سارا که خیلی دوسش داره ارتباط داره
هرروز سارا میاد اینجا و چس و شعر سره من میکنه و میره
_ تهیونگ میگم میشه من برم خرید؟
+ نه تو زن چه ربطی داره بره بیرون
از اینکه وقتی مردی بهم بگه چیکار نکن چیکار بکن بدم میاد
لبخندم محو شد و سرمو بردم پایین
بعدش سرمو به سمت بالا بردمو زدم تو دهنش
بهت زده نگاه میکرد که رفتم به سمت در خروجی پیش به سوی خرید
~ کوک ~
_ باباااا من نمی تونممم اون عوضی رو حامله کنم چرا نمی فهمیییی؟؟؟ من عاشق یکی دیگم
+ خفه شو عوضی همین کاری که گفتم و میکنی وگرنه دستور میدم ات و بکشن همین که هست
گلدونو پرت کردم رویه زمین و عصبی زدم بیرون
p9
f2
ادمین : بچه ها مدرسه هایی کونی داره شروع میشه و من مجبورم این فیک و تو ۵ یا ۶ پارت دیگه تموم کنم 🤧
~ کوک ~
لیلی : شوهری ( اوق🤮) میگم برات شام چی درست کنم؟ * شب عروسی
_ فقط حرف نزن همین
+ میگم الان نباید باهم بریم رو تخت بخوابیم؟
فهمیدم داره درباره ی چی حرف میزنه برای همین بهش توپیدم
_ گمشو باو
ناراحت شد و رفت تو اتاق مهمون
~ ات ~
چند روزی هست من و تهیونگ ازدواج کردیم
چون تهیونگ بزور باباش منو گرفته. ولی با سارا که خیلی دوسش داره ارتباط داره
هرروز سارا میاد اینجا و چس و شعر سره من میکنه و میره
_ تهیونگ میگم میشه من برم خرید؟
+ نه تو زن چه ربطی داره بره بیرون
از اینکه وقتی مردی بهم بگه چیکار نکن چیکار بکن بدم میاد
لبخندم محو شد و سرمو بردم پایین
بعدش سرمو به سمت بالا بردمو زدم تو دهنش
بهت زده نگاه میکرد که رفتم به سمت در خروجی پیش به سوی خرید
~ کوک ~
_ باباااا من نمی تونممم اون عوضی رو حامله کنم چرا نمی فهمیییی؟؟؟ من عاشق یکی دیگم
+ خفه شو عوضی همین کاری که گفتم و میکنی وگرنه دستور میدم ات و بکشن همین که هست
گلدونو پرت کردم رویه زمین و عصبی زدم بیرون
۶۵۱
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.