ببخشید دوستان ولی نتونستم عکس مشابه این تک پارتی رو پیدا
ببخشید دوستان ولی نتونستم عکس مشابه این تک پارتی رو پیدا کنم
تک پارتی دو پارتی (پارت ۱)
جونگ کوک نگاهی به بغلش کرد . با شکی که بهش وارد شد مثل جن روی تخت پرید .
هنوزم لخت بود
باورش نمیشد کسی که نمیدونست سکس چه معنایی داره این کارو با بهترین دوستش کرده باشه
درسته که او ۱۸ سالش بود ولی از بچگی پدر و مادرش و برادرش بهش تاکید می کردن که فقط روی درساش تمرکز کنه و خودش باورش نمیشد با یه نوشیدنی به این روز بیوفته
محکم شروع به تکون دادن تهیونگ کرد
کوک :تهیونگ تهیونگ بیدار شو
تهیونگ به طور خابالویی گفت: چی شده بیبی
کوک : تهیونگ بیدار شو بیبی یعنی چییی
تهیونگ هیچ حرکتی نخود :بیبی بزار ددی بخوابه
کوک واقعان از رفتار تهیونگ شکه شده بود طوری که
فکر میکرد اونه که اشتباهی داره باهاش حرف میزنه و باید ددی صداش کنه
کوک : تهیونگ ساعت چنده
تهیونگ :بگیر بخواب بیبی برای بچه خوب نیست
نه !!دیگه واقعا تهیونگه که داره اشتباه میکنه
کوک :بچه کدومه احمق
کوک شکه به ساعت نگاه کرد
کوک : یااااااااااا تهیونگ به ساعت نگاه انداختی
تهیونگ نگاه ریزی انداخت و دوباره به حالت اولش برگشت
تهیونگ : اره
ساعت داشت نه و نیم رو نشون میداد
کوک :هی تهونگ باید بریم مدرسه پاشو پاشو تا مدر اخراجمون نکرده
کوک که دید تهیونگ تکون نمیخوره خودش دست به کار شد
کوک : من باید برم مدرسه مامانم منو میکشه تو میخوای نیا ولی من باید برم مدرسه
جونگ کوک که داشت ار تخت پایین میومد همین که پاشو زمین گذاشت و بلند شو با مخ افتاد زمین و اخ بلندی از دهنش بیون افتاد و تهیونگ انگار بعد از مدت ها شکی بهش وارد شد و نگاهی هم به جونگ کوکی که از شکه شدن داشت سکته می کرد انداخت
تهیونگ : بیبی میگم بخواب اخر سر باید خودم مثل شب بخوابونمت
کوک با تته پته گفت :مممم...گه د...دد...ی..ش..ب چ..چ..چه ات..فا..قی ا.ا.اا فتاد .
تهیونگ گفت: اههه یعنی یادت نمیاد بیبی من خیلی بعد از اون پروژه خستم بزار بخوابم
کوک به سمت تهیونگ شتافت و بدن لخت سرد پسر رو لمس کرد
کوک : تا بهم نگی منم ولت نمیکنم
تهیونگ که خیلی عادی بود با یه کلمه جواب اون پسر رو داد
به نظرتون چه کلمه ای بود ؟؟؟
تک پارتی دو پارتی (پارت ۱)
جونگ کوک نگاهی به بغلش کرد . با شکی که بهش وارد شد مثل جن روی تخت پرید .
هنوزم لخت بود
باورش نمیشد کسی که نمیدونست سکس چه معنایی داره این کارو با بهترین دوستش کرده باشه
درسته که او ۱۸ سالش بود ولی از بچگی پدر و مادرش و برادرش بهش تاکید می کردن که فقط روی درساش تمرکز کنه و خودش باورش نمیشد با یه نوشیدنی به این روز بیوفته
محکم شروع به تکون دادن تهیونگ کرد
کوک :تهیونگ تهیونگ بیدار شو
تهیونگ به طور خابالویی گفت: چی شده بیبی
کوک : تهیونگ بیدار شو بیبی یعنی چییی
تهیونگ هیچ حرکتی نخود :بیبی بزار ددی بخوابه
کوک واقعان از رفتار تهیونگ شکه شده بود طوری که
فکر میکرد اونه که اشتباهی داره باهاش حرف میزنه و باید ددی صداش کنه
کوک : تهیونگ ساعت چنده
تهیونگ :بگیر بخواب بیبی برای بچه خوب نیست
نه !!دیگه واقعا تهیونگه که داره اشتباه میکنه
کوک :بچه کدومه احمق
کوک شکه به ساعت نگاه کرد
کوک : یااااااااااا تهیونگ به ساعت نگاه انداختی
تهیونگ نگاه ریزی انداخت و دوباره به حالت اولش برگشت
تهیونگ : اره
ساعت داشت نه و نیم رو نشون میداد
کوک :هی تهونگ باید بریم مدرسه پاشو پاشو تا مدر اخراجمون نکرده
کوک که دید تهیونگ تکون نمیخوره خودش دست به کار شد
کوک : من باید برم مدرسه مامانم منو میکشه تو میخوای نیا ولی من باید برم مدرسه
جونگ کوک که داشت ار تخت پایین میومد همین که پاشو زمین گذاشت و بلند شو با مخ افتاد زمین و اخ بلندی از دهنش بیون افتاد و تهیونگ انگار بعد از مدت ها شکی بهش وارد شد و نگاهی هم به جونگ کوکی که از شکه شدن داشت سکته می کرد انداخت
تهیونگ : بیبی میگم بخواب اخر سر باید خودم مثل شب بخوابونمت
کوک با تته پته گفت :مممم...گه د...دد...ی..ش..ب چ..چ..چه ات..فا..قی ا.ا.اا فتاد .
تهیونگ گفت: اههه یعنی یادت نمیاد بیبی من خیلی بعد از اون پروژه خستم بزار بخوابم
کوک به سمت تهیونگ شتافت و بدن لخت سرد پسر رو لمس کرد
کوک : تا بهم نگی منم ولت نمیکنم
تهیونگ که خیلی عادی بود با یه کلمه جواب اون پسر رو داد
به نظرتون چه کلمه ای بود ؟؟؟
۸.۴k
۲۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.