بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت دوم :
بلکه اعتدال و قوام به قوای فعلی از یک سو و قوای استعدادی از سوی دیگر است. یعنی قوای بالفعل وبالقوه، که بافراهم شدن شرایط و علل متفاوت، به فعلیت می رسند.
الف) - فاصله بین بودن و شدن، بسیار است، چرا که بودن یا آن چیزی که هست بسیار محدود است، اما آن چیزی که می تواند بشود، حدی ندارد. از این رو انسان وقتی به دنیا می آید، هیچ چیزی نمی داند، اما استعداد و ابزار دانایی به او داده شده است، پس اگر آنها را درست استفاده کرد شاکر بود، استعداد های کمالیهاش به فعلیت می رسد، وگرنه نمیرسد:
وَاللّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ - و خداوند شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد در حالى كه چيزى نمىدانستيد، و براى شما گوش و نيروى شنوايى و ديدگان و نيروهاى بينايى و دلهايى كه حواس بدن را استخدام كند قرار داد، باشد كه شكر كنيد.(سوره نحل آیه 78)
ب) - از این رو، انسان وقتی به دنیا می آید، جسمی دارد که حتی نمیتواند برای خورد و خوراک خود اقدامی کند، ادرار خود را کنترل کند و یا حتی مگسی را از خود براند روحی دارد که هیچ رشدی نکرده و حتی روح حرکت نیز در او کامل نشده است عقلی دارد که هنوز قدرت شناخت و استدلال ندارد قلب و فطرتی دارد که پاک است، اما مثل یک آیینه صاف است که هنوز تصویری را منعکس نمیکند و نفسی حیوانی دارد که حتی به جز نیازبه خوردن و آشامیدن و خوابیدن، هیچ شهوت دیگری را درک نمیکند.
اما به او استعدادِ شدن و ابزار لازم مثل چشم و گوش ظاهری و سمع و بصر باطنی ورودی های دانش و قلب برای فهم، محبت و بغض، ایمان و کفر و داده شده است.
ج) - به تناسب رشد و چگونگی آن، تعامل با محیطهای کوچکتر و بزرگتر طبیعی و اجتماعی و مادی و معنوی و چگونگی آن استعدادها به فعلیت می رسد و شاکله انسان را ترسیم میکند. چنان که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند:
كُلُّ مَولودٍ يُولَدُ على الفِطرَةِ، و إنّما أبَواهُ يُهَوِّدانِهِ و يُنَصِّرانِهِ - هر مولودى بر فطرت توحيد زاده مىشود و اين پدر و مادر او هستند كه وى را يهودى و نصرانى بار مى آورند.(شرح نهج البلاغه -4/114)(پایان)
پاسخ قسمت دوم :
بلکه اعتدال و قوام به قوای فعلی از یک سو و قوای استعدادی از سوی دیگر است. یعنی قوای بالفعل وبالقوه، که بافراهم شدن شرایط و علل متفاوت، به فعلیت می رسند.
الف) - فاصله بین بودن و شدن، بسیار است، چرا که بودن یا آن چیزی که هست بسیار محدود است، اما آن چیزی که می تواند بشود، حدی ندارد. از این رو انسان وقتی به دنیا می آید، هیچ چیزی نمی داند، اما استعداد و ابزار دانایی به او داده شده است، پس اگر آنها را درست استفاده کرد شاکر بود، استعداد های کمالیهاش به فعلیت می رسد، وگرنه نمیرسد:
وَاللّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ - و خداوند شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد در حالى كه چيزى نمىدانستيد، و براى شما گوش و نيروى شنوايى و ديدگان و نيروهاى بينايى و دلهايى كه حواس بدن را استخدام كند قرار داد، باشد كه شكر كنيد.(سوره نحل آیه 78)
ب) - از این رو، انسان وقتی به دنیا می آید، جسمی دارد که حتی نمیتواند برای خورد و خوراک خود اقدامی کند، ادرار خود را کنترل کند و یا حتی مگسی را از خود براند روحی دارد که هیچ رشدی نکرده و حتی روح حرکت نیز در او کامل نشده است عقلی دارد که هنوز قدرت شناخت و استدلال ندارد قلب و فطرتی دارد که پاک است، اما مثل یک آیینه صاف است که هنوز تصویری را منعکس نمیکند و نفسی حیوانی دارد که حتی به جز نیازبه خوردن و آشامیدن و خوابیدن، هیچ شهوت دیگری را درک نمیکند.
اما به او استعدادِ شدن و ابزار لازم مثل چشم و گوش ظاهری و سمع و بصر باطنی ورودی های دانش و قلب برای فهم، محبت و بغض، ایمان و کفر و داده شده است.
ج) - به تناسب رشد و چگونگی آن، تعامل با محیطهای کوچکتر و بزرگتر طبیعی و اجتماعی و مادی و معنوی و چگونگی آن استعدادها به فعلیت می رسد و شاکله انسان را ترسیم میکند. چنان که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند:
كُلُّ مَولودٍ يُولَدُ على الفِطرَةِ، و إنّما أبَواهُ يُهَوِّدانِهِ و يُنَصِّرانِهِ - هر مولودى بر فطرت توحيد زاده مىشود و اين پدر و مادر او هستند كه وى را يهودى و نصرانى بار مى آورند.(شرح نهج البلاغه -4/114)(پایان)
۴۹۵
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.