وقتی بهش خیانت میکنی و........
دو پارتی کوک
#درخواستی
کوک
سلام من جئون جانگوک هستم عضو گروه بی تی اس الان دو ساله که با دختری به اسم مین ات دوستم و میخوام باهاش ازدواج کنم
ات
سلام من مین ات هستم یک طراح لباس الان دوساله که با پسری به اسم جئون جنگ چک دوستم و میخوام باهاش ازدواج کنم ولی من یه دوست پسر داشتم به اسم جیمین و همو خیلی دوست داستیم تازه با هم هنوز نامزدیم و باهم در ارتباطیم خیلی دوست داریم و من زیاد از کوک خوشم نمیاد
امروز قراره منو جیمین همو داخل یه کافه ببینیم کافه ای که من خیلی دوست دارم رفتم حموم بعد 10 مین امدم موهامو خشک کردم یه لباس خیلی خوشگل پوشیدم(اسلاید²)یه میکاپ جداب کردم(اسلاید³) و بدون اینکه کوک بفهمه رفتم و سوار ماشین شدم
فلش بک به کافه
جیمین
نشسته بودم و منتظر ات بودم که دیدم داره میاد سمتم و با اون لباس بازش نمیتونستم جلوی خودم بگیرم رفتم سمتش و شروع کردم به خوردن لباش
کوک
غذا درست کردم رفتم تا ات رو صدا کنم هرچی صداش زدم نبود اعصابم بهم ریخت گفتم شاید رفته باشه کافه ای که دوسش دارن ولی با چیزی که دیدم خون تو رگام منجمد شد جیمین داشت ات رو میبوسید جیمین همون عوضی که از متنفرم*ای وای پسرم با بچه من درست صحبت کن*
ات
منو جیمین بعد چند سال همو بوسیدیم که دیدم کوک با اعصبانیت داره میاد سمت من و ددی جیمین که......
❀•°•═════ஓ๑♡๑ஓ═════•°•❀
پارت بعد رو فردا میزارم به شرطی که 10 لایک بخوره 5 کامنت🤍⛓️
#درخواستی
کوک
سلام من جئون جانگوک هستم عضو گروه بی تی اس الان دو ساله که با دختری به اسم مین ات دوستم و میخوام باهاش ازدواج کنم
ات
سلام من مین ات هستم یک طراح لباس الان دوساله که با پسری به اسم جئون جنگ چک دوستم و میخوام باهاش ازدواج کنم ولی من یه دوست پسر داشتم به اسم جیمین و همو خیلی دوست داستیم تازه با هم هنوز نامزدیم و باهم در ارتباطیم خیلی دوست داریم و من زیاد از کوک خوشم نمیاد
امروز قراره منو جیمین همو داخل یه کافه ببینیم کافه ای که من خیلی دوست دارم رفتم حموم بعد 10 مین امدم موهامو خشک کردم یه لباس خیلی خوشگل پوشیدم(اسلاید²)یه میکاپ جداب کردم(اسلاید³) و بدون اینکه کوک بفهمه رفتم و سوار ماشین شدم
فلش بک به کافه
جیمین
نشسته بودم و منتظر ات بودم که دیدم داره میاد سمتم و با اون لباس بازش نمیتونستم جلوی خودم بگیرم رفتم سمتش و شروع کردم به خوردن لباش
کوک
غذا درست کردم رفتم تا ات رو صدا کنم هرچی صداش زدم نبود اعصابم بهم ریخت گفتم شاید رفته باشه کافه ای که دوسش دارن ولی با چیزی که دیدم خون تو رگام منجمد شد جیمین داشت ات رو میبوسید جیمین همون عوضی که از متنفرم*ای وای پسرم با بچه من درست صحبت کن*
ات
منو جیمین بعد چند سال همو بوسیدیم که دیدم کوک با اعصبانیت داره میاد سمت من و ددی جیمین که......
❀•°•═════ஓ๑♡๑ஓ═════•°•❀
پارت بعد رو فردا میزارم به شرطی که 10 لایک بخوره 5 کامنت🤍⛓️
۲۷.۸k
۰۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.