یونسنگ: میتونی.... میتونی منو برسونی خونه؟
یونسنگ: میتونی.... میتونی منو برسونی خونه؟
سویون: آره عزیزم چرا که نه.....
بعد از رسیدن یونسنگ::
لینو: میخوام باهات حرف بزنم .....
یونسنگ:ولی من حرفی با تو عوضی ندارم (سرد)..
لینو:یونسنگ خواهش میکنم به حرفم گوش بده لطفا .....
یونسنگ: تو چه غلتی کردی ها؟ چرا با آبروم بازی کردی هااا
فنا درباره ما چه فکری میکنن..... میدونی .....میدونی فیلم تو اون دختره هرزه پخش شده چراااااا .... چرا این کارو کردی
مگه من برات چی کم گذاشتم هاننن(داد)....
بدون هیچ حرفی لینو دست یونسنگ رو گرفت به طرف ماشین رفتن .......
یونسنگ: ولم کننن ولم کننن
لینو:..........
یونسنگ: گفتم ولم کنننن...(سیلی زد)
لینو: هر چقدر دوستت داری بزن ولی نمیزارم از دستم در بری
یونسنگ:میخوای چیکار کنی هااااا بگو وو.....
بعد از کلی جر وبحث به همون ساحلی رسیدن که خودش تنهایی رفته بود .....
یونسنگ:لینو قفل درو باز کن .....
لینو:تا وقتی منو نبخشی باز نمیکنم....
یونسنگ:الان من ببخشمت همه چیز درست میشه .... نخیر .... نخیر آقای لی من اگرم ببخشمت هیچ چیز نمیتونه برگرد سر اولش میفهمی.....
لینو: میدونم میدونم کلی فقط با ببخشش تو همه چیز درست میشه ...(دستشو میگیره) یونسنگ: خواهش میکنم منو ببخش
لطفا
ویو : دستتو از دستش کشیدی بیرون فکراتو کرده بودی دستاتو قاب صورتش کردی و لب زدی .....
یونسنگ: من میبخشمت ولی دیگه نمیتونم باهات باشم این دفعه باید تو هستی که منو ببخشی باهاش خوش باش ...
خوشبختش کن .....
بوسه ای روی گونش کاشتی و با چشمای پر از اشکیش تنها گذاشتی باید الان بغلش میکردی و میگفتی من پیشتر و از کنارت نمیرم ولی وجدانت اجازه نمیداد کاری که کرده بود قابل بخشش نبود ولی تو بخشیدیش...
از ماشینش پیاده شدی و به راه افتادی بلیط گرفتی و برگشتی بوسان پیش خانوادت .....
از ازدواج تو و لینو خبری نداشتن پس کارت راهت بود
تا وقتی که شایعات زیادی درست نکنن.....
The end
دیگه نتوستم زیاد بنویسم ببخشین
سویون: آره عزیزم چرا که نه.....
بعد از رسیدن یونسنگ::
لینو: میخوام باهات حرف بزنم .....
یونسنگ:ولی من حرفی با تو عوضی ندارم (سرد)..
لینو:یونسنگ خواهش میکنم به حرفم گوش بده لطفا .....
یونسنگ: تو چه غلتی کردی ها؟ چرا با آبروم بازی کردی هااا
فنا درباره ما چه فکری میکنن..... میدونی .....میدونی فیلم تو اون دختره هرزه پخش شده چراااااا .... چرا این کارو کردی
مگه من برات چی کم گذاشتم هاننن(داد)....
بدون هیچ حرفی لینو دست یونسنگ رو گرفت به طرف ماشین رفتن .......
یونسنگ: ولم کننن ولم کننن
لینو:..........
یونسنگ: گفتم ولم کنننن...(سیلی زد)
لینو: هر چقدر دوستت داری بزن ولی نمیزارم از دستم در بری
یونسنگ:میخوای چیکار کنی هااااا بگو وو.....
بعد از کلی جر وبحث به همون ساحلی رسیدن که خودش تنهایی رفته بود .....
یونسنگ:لینو قفل درو باز کن .....
لینو:تا وقتی منو نبخشی باز نمیکنم....
یونسنگ:الان من ببخشمت همه چیز درست میشه .... نخیر .... نخیر آقای لی من اگرم ببخشمت هیچ چیز نمیتونه برگرد سر اولش میفهمی.....
لینو: میدونم میدونم کلی فقط با ببخشش تو همه چیز درست میشه ...(دستشو میگیره) یونسنگ: خواهش میکنم منو ببخش
لطفا
ویو : دستتو از دستش کشیدی بیرون فکراتو کرده بودی دستاتو قاب صورتش کردی و لب زدی .....
یونسنگ: من میبخشمت ولی دیگه نمیتونم باهات باشم این دفعه باید تو هستی که منو ببخشی باهاش خوش باش ...
خوشبختش کن .....
بوسه ای روی گونش کاشتی و با چشمای پر از اشکیش تنها گذاشتی باید الان بغلش میکردی و میگفتی من پیشتر و از کنارت نمیرم ولی وجدانت اجازه نمیداد کاری که کرده بود قابل بخشش نبود ولی تو بخشیدیش...
از ماشینش پیاده شدی و به راه افتادی بلیط گرفتی و برگشتی بوسان پیش خانوادت .....
از ازدواج تو و لینو خبری نداشتن پس کارت راهت بود
تا وقتی که شایعات زیادی درست نکنن.....
The end
دیگه نتوستم زیاد بنویسم ببخشین
۳.۸k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.