پارت پنج
از زبان ات
همینطوری همو میبوسیدیم که دستش رو برد پشت کمرم و منو به خودش چسپوند
یک ثانیه مکث کردیم و تو چشمای هم نگاه کردیم من خیلی مست بودم تهیونگ براید استایل بغلم کرد و منو برد تو اتاق
تهیونگ:خیلی خوشگلی
ات:تو هم خیلی هاتی
تهیونگ:بیا نزدیک تر
ات:هوم
تهیونگ روی ات خیمه میزنه تهیونگ:دیگه نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم
از زبان ات
شروع کرد به بوسیدن گردنم و همه جای گردنم رو کیس مارک گزاشت
بعدش هم یه شب طولانی
بقیه با ذهن خود تون
همینطوری همو میبوسیدیم که دستش رو برد پشت کمرم و منو به خودش چسپوند
یک ثانیه مکث کردیم و تو چشمای هم نگاه کردیم من خیلی مست بودم تهیونگ براید استایل بغلم کرد و منو برد تو اتاق
تهیونگ:خیلی خوشگلی
ات:تو هم خیلی هاتی
تهیونگ:بیا نزدیک تر
ات:هوم
تهیونگ روی ات خیمه میزنه تهیونگ:دیگه نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم
از زبان ات
شروع کرد به بوسیدن گردنم و همه جای گردنم رو کیس مارک گزاشت
بعدش هم یه شب طولانی
بقیه با ذهن خود تون
۵۱۴
۲۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.