گل خاتون: به موقش به موقش ولی الان باید بری غار سلین یادت
گل خاتون: به موقش به موقش ولی الان باید بری غار سلین یادته بچه که بودی با هم میرفتیم اونجا دعا میکردیم
سلین:آره یادمه ولی اونجا الان جزو میراث فرهنگیه من چطور برم اونجا
گل خاتون:نگران نباش ساعت چهار صبحه هیچ کس بیرون نیست (یه توفنگ قدیمی میگیره سمت سلین)بیا اینو بگیر وقتی بچه بودی کار باهاشو یادت دادم بعید میدونم کسی بهت آسیبی بزنه ولی اگر چیزی شد با این از خودت حفاظت کن
سلین:باشه (ننه رفت پاشدم حاضر شدم یه چیزی واسه اینکه برم تو آب زیر لباسم پوشیدم یه لباس بلند ساده ی زرشکی پوشیدم یه کت بلند سفیدم روش اسلحه رو برداشتم رفتم سوار اسبم شدم و رفتم طرف غار
من یکم به ذهنم استراحت میدم تا خودشو آروم کنه بعد مینویسم باز 💙
سلین:آره یادمه ولی اونجا الان جزو میراث فرهنگیه من چطور برم اونجا
گل خاتون:نگران نباش ساعت چهار صبحه هیچ کس بیرون نیست (یه توفنگ قدیمی میگیره سمت سلین)بیا اینو بگیر وقتی بچه بودی کار باهاشو یادت دادم بعید میدونم کسی بهت آسیبی بزنه ولی اگر چیزی شد با این از خودت حفاظت کن
سلین:باشه (ننه رفت پاشدم حاضر شدم یه چیزی واسه اینکه برم تو آب زیر لباسم پوشیدم یه لباس بلند ساده ی زرشکی پوشیدم یه کت بلند سفیدم روش اسلحه رو برداشتم رفتم سوار اسبم شدم و رفتم طرف غار
من یکم به ذهنم استراحت میدم تا خودشو آروم کنه بعد مینویسم باز 💙
۵۰۴
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.