رومان خوشبختی پارت یک

خلاصه لی یوجین پسری که عاشق بیسبال بازی کردنه ولی توی یه تصادف باش صدمه میبینه واز بازی کردن محروم میشه

کیم می سو دختری که هیچ انگیزه ای برای زندگی نداره

یوجین:دیگه خسته شدم اصلا چرا من زندم باید توی همون تصادف میمردم حالا هیچ رویایی ندارم
می سو:رنگ اخر کلاس ولی معلم اجازه نمیده بریم بیرون معلوم نیست کدوم نفهمی میخواد خودکشی کنه میگه اگه بریم بیرون وحشت میکنه از بالا پشت بوم مدرسه میوفته 😒
یه لحضه فکری به سرم زد به معلم گفتم میخوام برم دست شویی معلم نگاه مشکوکی بهم انداخت وگفت زود بیا سریع رفتم بیرون دیدم کلی اتش نشان بیرون وایستادن گفتم میخوام برم با دوستم صحبت کنم (ولی اصلا نمیشناختمش😊)شاید اومد پایین گفتن برو ولی نزدیک نشو