ادامه پارت هشتم
ادامه پارت هشتم
#اگه_میتونی_عاشقم_کن
با این حرفم حسابی اخماش رفت تو هم و دستمو از یقش ور داشت..چشمکی بهش زدم و براش با دست بوس فرستادم...از کنار ما رد شد و ازمون دور شد و داد زد
جونگ کوک :دنبالم بیاید خانوما...
راهور: واااییی عالی بود خیلی خوب قهوه اییش کردی
سوفیا: فعلا ک خودش قهوه ایی شد..کوک عمرا تورو با این بی ادبی و گستاخی قبول کنه..دختره فقیر و بیچاره لباساتم ک دست دومه
قاطی کردم و رفتم جلو
_این لباسایی ک میبینی نو ،نو هستن برو خودتو ب چشم پزشکی معرفی کن ... میدونم چیکاره بودی و چه کارایی انجام دادی و با چی ب اینجا رسیدی
از اینکه خودم این حرفارو زدم هنگ کردم..همش و از خودم دراوردم و دروغ بود...ولی نمیدونم از شانس توپم بود ک همش درست دراومد
با یه پشت چشم نازک کردن ازم دور شد و ب دنبال کوک رفت
#اگه_میتونی_عاشقم_کن
با این حرفم حسابی اخماش رفت تو هم و دستمو از یقش ور داشت..چشمکی بهش زدم و براش با دست بوس فرستادم...از کنار ما رد شد و ازمون دور شد و داد زد
جونگ کوک :دنبالم بیاید خانوما...
راهور: واااییی عالی بود خیلی خوب قهوه اییش کردی
سوفیا: فعلا ک خودش قهوه ایی شد..کوک عمرا تورو با این بی ادبی و گستاخی قبول کنه..دختره فقیر و بیچاره لباساتم ک دست دومه
قاطی کردم و رفتم جلو
_این لباسایی ک میبینی نو ،نو هستن برو خودتو ب چشم پزشکی معرفی کن ... میدونم چیکاره بودی و چه کارایی انجام دادی و با چی ب اینجا رسیدی
از اینکه خودم این حرفارو زدم هنگ کردم..همش و از خودم دراوردم و دروغ بود...ولی نمیدونم از شانس توپم بود ک همش درست دراومد
با یه پشت چشم نازک کردن ازم دور شد و ب دنبال کوک رفت
۲.۴k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.