𝑝𝑎𝑟𝑡4
خوب در کل ته ادم سردی بود و اهمین نمیداد
که قراره چی بشه.اجوما:ارباب پدرتون امدن
پدر ته:سلام ته
ته:سلام
پدر:اون کارو انجام دادی(جیا رو بگیره)
ته :اره
پدر:بگو بیاد ببینمش
ته:برات چه اهمیتی داره
پدر :گفت صداش کن(با لحن شمرده شمرده)
ته:اجوما... اجوما اون دختر و بـ...
اجوما:بفرمایید ارباب
جیا ترسیده بود خشکش زده بود به همشون
سلام کرد و احترام گذاشت
ته:اسمت چیه
جیا:جـ... جیا
ته:اوهوم... جیا(پدرش پرید وسط حرفش)
پدر:چندسالته(با لبخند)
جیا:6سال و نیم تقریبا 7سال
ته:میتونی بری
جیا احترام گذاشت و رفت
پدر:اینم مثل بقیه یه هرزه نکنیاااا بزا همینجور
پاک باشه و باهاش مثل برده رفتار نکن سنش کمه
بعدش رفت...
پرش زمانی(2روز)
امیدوارم خوشتون بیاد 😊
که قراره چی بشه.اجوما:ارباب پدرتون امدن
پدر ته:سلام ته
ته:سلام
پدر:اون کارو انجام دادی(جیا رو بگیره)
ته :اره
پدر:بگو بیاد ببینمش
ته:برات چه اهمیتی داره
پدر :گفت صداش کن(با لحن شمرده شمرده)
ته:اجوما... اجوما اون دختر و بـ...
اجوما:بفرمایید ارباب
جیا ترسیده بود خشکش زده بود به همشون
سلام کرد و احترام گذاشت
ته:اسمت چیه
جیا:جـ... جیا
ته:اوهوم... جیا(پدرش پرید وسط حرفش)
پدر:چندسالته(با لبخند)
جیا:6سال و نیم تقریبا 7سال
ته:میتونی بری
جیا احترام گذاشت و رفت
پدر:اینم مثل بقیه یه هرزه نکنیاااا بزا همینجور
پاک باشه و باهاش مثل برده رفتار نکن سنش کمه
بعدش رفت...
پرش زمانی(2روز)
امیدوارم خوشتون بیاد 😊
۵.۶k
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.