مافیا پارت هفت و هشت
کوک پشت در موند تا شب کاری نکنه یهو شنید که گف دیگه خلاص میشم
کوک نکنه میخواد خودکشی کنه
ات پاشو گذاشت بیرون پنجره و نشست لبه پنجره
ات کوکدلم برات تنگ شده دلم میخوادبیام پیشت اونجاباهم زندگی کنیم گریه
کوک اومد داخل دید خودشو میخواد پرت کنه گرفتش اوردش داخل
ات ولمممم کننن بزار بمیرممممممم بزار همین الان برم دیگه برنگردمممممم داد و گریه
کوک هوی اینکارو نکن درباره شوهرت میخوام باهات صحبت کنم
ات اون مرده هیچوقت دیگه نمیاد پیشم مگه اینکع خودم برم گریه
کوک اون زندست بهو ات وایساد گف
ات منظورت چیه خودم عکسشو دیدم
کوک فردا بهت میگم کحاهه
ات اگه بهم دروغ گفته باشی خودمو میکشم
کوک باشه
فردا
کوک دختر سب مهمونی داریم خودتو خوب نشون بده
ات باشه
ات لباس پوشید رفت پایین
کوک محو ات
کوک دست ات رو گرفت و برد
داخل مهمونی
کوک دوتا ویسکی شص دصد بیار
&چشم
ات یاد خاطراتش با کوک افتاد بغضش گرف
کوک بهت گفتم خودتو خوب نشونبده تا اینکه یه وسر اومد نزدیک اتـ
*افتخار رقص مدهی؟
ات میری یا خودم بندازمت
*خودت
ات محکم رفت داخل دهنش پرت شد
کوک میگم بریم
ات اره
داشتن از در میرفتن بیرون که رییس کوک اونجا بود ولی کوک خبر نداشت
رییس کوک به ات شلیک کرد
ات بیهوش اتاد توی بغل ات
کوک چی نه بغلش کرد و بردتش بیمارستان
کوک دادش دست دکتر
دکتر خدارو شکر به نخاع نخورد ممکن بود فلج شه
کوک خدارو سکر
پارت هشت
کوک منتظر موند تا بهوس بیاد
کوک کی زهت شلیک کرد
ات ننمیدونم بغض
کوک چته بغض کردی
ات چرا نمردم چرا زندم بغض
کوم باز زد تو کا. خودکشی شوهرن زنپست فردا میتونی ببینیش
ات تا ببینیم بغض
ات داخل بغل کوک خوابش برد
فردا
ات تورو خدا بگو کجاهه
کوک باشه نشست جلوش
ات بگو
کوک ببین سوهرت زندست و الان همینجاست
ات چچی کجاهه
کوک الان جلوته
ات تتو جونگ کوکی بغض
کوک نه دارم دروغ میگم خب راس میگم خب واسچی شکنجت ندادم همون اجوما قبلی رو اوردم برات ات محکم بغلش کزد
از بغلش اومد بیرون
ات چرا اینطور زش شدی
کوک زشتم فک میکردم توهم زدم واقعازشتم
ات براچی رفتی ابنو بهم بگو بعد دیگه ولم کن
کوک باسخ... وایسا چی
ات تقصیر توهه بچهامونو از دستدادیم
کوک اونا زندن
ات چیچی
کوک بو.. سیدش
کوک رییسم مجبورم کرد ترکتونکنم وگرنه میکشتموت هممون رو مجبور بودم
ات نمیتونی به همون جونگ کوک تبپیل شی
کوک شاید احتمال پنجا درصد
ات ممنون یربسرم میزاری ولی ولم کن
کوک بابا سوخی نمیکنم بخدا به جان سولیو سومی
ات قسم نخور گریه
کوک باشه باشه گریه نکن من همون خرگوسم توهم همون پیشیه که خردیمت
ات محکم بغلش کرده بود و گریه میکرد
ات باید بهم، ثابت کنی حونگ کوکی
کوک انگشتری که مال ازدواجشون بود رو نشون داد
ات بو.. سیدش
کوک هرکاری میکنم دوباره زندگی عادی داسته باشیم
ات نباید مافیا باشی
کوک چی نه
ات باشه خودت خواستی بلند سد رفت سمت پنجره
کوک گرفتس
کوک بخدا قلط کردم باشه میزارمش کنار ولی باید برگردی
ات باشه
یهو قدای جیغ اومد
کوک نکنه میخواد خودکشی کنه
ات پاشو گذاشت بیرون پنجره و نشست لبه پنجره
ات کوکدلم برات تنگ شده دلم میخوادبیام پیشت اونجاباهم زندگی کنیم گریه
کوک اومد داخل دید خودشو میخواد پرت کنه گرفتش اوردش داخل
ات ولمممم کننن بزار بمیرممممممم بزار همین الان برم دیگه برنگردمممممم داد و گریه
کوک هوی اینکارو نکن درباره شوهرت میخوام باهات صحبت کنم
ات اون مرده هیچوقت دیگه نمیاد پیشم مگه اینکع خودم برم گریه
کوک اون زندست بهو ات وایساد گف
ات منظورت چیه خودم عکسشو دیدم
کوک فردا بهت میگم کحاهه
ات اگه بهم دروغ گفته باشی خودمو میکشم
کوک باشه
فردا
کوک دختر سب مهمونی داریم خودتو خوب نشون بده
ات باشه
ات لباس پوشید رفت پایین
کوک محو ات
کوک دست ات رو گرفت و برد
داخل مهمونی
کوک دوتا ویسکی شص دصد بیار
&چشم
ات یاد خاطراتش با کوک افتاد بغضش گرف
کوک بهت گفتم خودتو خوب نشونبده تا اینکه یه وسر اومد نزدیک اتـ
*افتخار رقص مدهی؟
ات میری یا خودم بندازمت
*خودت
ات محکم رفت داخل دهنش پرت شد
کوک میگم بریم
ات اره
داشتن از در میرفتن بیرون که رییس کوک اونجا بود ولی کوک خبر نداشت
رییس کوک به ات شلیک کرد
ات بیهوش اتاد توی بغل ات
کوک چی نه بغلش کرد و بردتش بیمارستان
کوک دادش دست دکتر
دکتر خدارو شکر به نخاع نخورد ممکن بود فلج شه
کوک خدارو سکر
پارت هشت
کوک منتظر موند تا بهوس بیاد
کوک کی زهت شلیک کرد
ات ننمیدونم بغض
کوک چته بغض کردی
ات چرا نمردم چرا زندم بغض
کوم باز زد تو کا. خودکشی شوهرن زنپست فردا میتونی ببینیش
ات تا ببینیم بغض
ات داخل بغل کوک خوابش برد
فردا
ات تورو خدا بگو کجاهه
کوک باشه نشست جلوش
ات بگو
کوک ببین سوهرت زندست و الان همینجاست
ات چچی کجاهه
کوک الان جلوته
ات تتو جونگ کوکی بغض
کوک نه دارم دروغ میگم خب راس میگم خب واسچی شکنجت ندادم همون اجوما قبلی رو اوردم برات ات محکم بغلش کزد
از بغلش اومد بیرون
ات چرا اینطور زش شدی
کوک زشتم فک میکردم توهم زدم واقعازشتم
ات براچی رفتی ابنو بهم بگو بعد دیگه ولم کن
کوک باسخ... وایسا چی
ات تقصیر توهه بچهامونو از دستدادیم
کوک اونا زندن
ات چیچی
کوک بو.. سیدش
کوک رییسم مجبورم کرد ترکتونکنم وگرنه میکشتموت هممون رو مجبور بودم
ات نمیتونی به همون جونگ کوک تبپیل شی
کوک شاید احتمال پنجا درصد
ات ممنون یربسرم میزاری ولی ولم کن
کوک بابا سوخی نمیکنم بخدا به جان سولیو سومی
ات قسم نخور گریه
کوک باشه باشه گریه نکن من همون خرگوسم توهم همون پیشیه که خردیمت
ات محکم بغلش کرده بود و گریه میکرد
ات باید بهم، ثابت کنی حونگ کوکی
کوک انگشتری که مال ازدواجشون بود رو نشون داد
ات بو.. سیدش
کوک هرکاری میکنم دوباره زندگی عادی داسته باشیم
ات نباید مافیا باشی
کوک چی نه
ات باشه خودت خواستی بلند سد رفت سمت پنجره
کوک گرفتس
کوک بخدا قلط کردم باشه میزارمش کنار ولی باید برگردی
ات باشه
یهو قدای جیغ اومد
۲۱.۷k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.