چند پارتی کوک
پارت۲
***
دکتر: بچه حالش خوبه فقط..
همگی: فقط چی
دکتر: بخاطر شوکی که بهش وارد شده کمی قلبش رو ضعیف کرده..چیز نگران کننده ای نیست فقط نباید زیاد ناراحت بشه..براش بده
نویسنده: بریم سراغ کوک
کوک: خیلی نگران بچه ها بودم و از موقعی میخواستم برم جونگ یول بی تابی و گریه میکرد که نرم وقتی رسیدم هنوز تو هواپیما بودم که جیمین گفت..
جیمین: اوهااااااا بچها چقدر زنگ زدن
جونگ کوک: دلم شور میزد که چیشد* زنگ زدم به ا/ت ولی ا/ت داشت گریه میکرد..مثل..مثل اینکه بیمارستان بودن*
ا/تتت؟..چیشده؟
ا/ت: جونگ کوک جای تو بودم الان برمیگشتم جونگ یول حالش بده...قلبش ضعیف شده
کوک: قلبم ریخت* چییی؟..
ا/ت: از موقعی که رفتی یک ریز گریه میکرده و بالا میآورده..آرومم نمیشد..با بچها هرکاری میکردیم آروم نمیشد
کوک: الان کجاس؟
ا/ت: بیهوشه
کوک: الان با اولین پرواز میام اونجا شاید نصفه شب برسم
ا/ت: باشه..منتظرتم
کوک: منم همینطور
***
دکتر: بچه حالش خوبه فقط..
همگی: فقط چی
دکتر: بخاطر شوکی که بهش وارد شده کمی قلبش رو ضعیف کرده..چیز نگران کننده ای نیست فقط نباید زیاد ناراحت بشه..براش بده
نویسنده: بریم سراغ کوک
کوک: خیلی نگران بچه ها بودم و از موقعی میخواستم برم جونگ یول بی تابی و گریه میکرد که نرم وقتی رسیدم هنوز تو هواپیما بودم که جیمین گفت..
جیمین: اوهااااااا بچها چقدر زنگ زدن
جونگ کوک: دلم شور میزد که چیشد* زنگ زدم به ا/ت ولی ا/ت داشت گریه میکرد..مثل..مثل اینکه بیمارستان بودن*
ا/تتت؟..چیشده؟
ا/ت: جونگ کوک جای تو بودم الان برمیگشتم جونگ یول حالش بده...قلبش ضعیف شده
کوک: قلبم ریخت* چییی؟..
ا/ت: از موقعی که رفتی یک ریز گریه میکرده و بالا میآورده..آرومم نمیشد..با بچها هرکاری میکردیم آروم نمیشد
کوک: الان کجاس؟
ا/ت: بیهوشه
کوک: الان با اولین پرواز میام اونجا شاید نصفه شب برسم
ا/ت: باشه..منتظرتم
کوک: منم همینطور
۳۱.۶k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.